🔶
بنیان تفکر شخصی (۳)
قبل از توضیح مواجهه صحیح با امر انسانی، و اینکه هویت آن چیست به تعریف نفیی آن میپردازیم:
زیربنای انسانی به چه معانی نیست؟ و چه مفاهیمی را اگر به جای امر انسانی انتخاب کنیم، دچار انحراف شدهایم؟
اول اینکه «انسانیت اخلاقی» غیر از «انسان» به معنی کامل و جامع آن است. «انسانیت اخلاقی» به معنی متداول آن بیشتر بر سجایای یکطرفهای اطلاق میشود که تنها به ابعادی خاصی از انسان توجه دارد، و کاملا یک بعدی و یک طرفه است؛ مانند «گذشت و بخشیدن و فداکاری کردن و به دیگران رسیدن». اما امر انسانی معنی جامع و شاملی است که تمام مشخصات و لوازم انسانی و تمام خصائص او را در بر میگیرد و مثلا همان قدر که از فداکاری صحبت میکند، از لزوم رعایت مصالح و تنظیم این خصلت هم دم میزند.
دوم اینکه بارها توضیح داده شده که
«خود و خویشتن و انسان» به دو معنی میتواند باشد؛ به معنی «خود در مقابل غیر» و معنی دیگر به عنوان «خودی که منبع و منشأ تمام حالات انسان است» و در مقابل غیر نیست. انسان به معنی خود و خویشتن به معنی دوم، سنگ زیربنای تمام زندگی انسان است و نه به معنی اول. در این صورت خود و غیر دو معنی مقابل هم نیستند، و اگر انسان به چنین مفهومی از انسان را توجه کند، دیگر نباید در دو راهی «خود یا غیر» قرار گیرد.
مفهوم بنیادین «انسان» در اینجا به معنی انسانیتی است که در من و دیگری به یک اندازه موجود است، و هرچه که به خود توجه داشته باشم، خصائص و کمالات بیشتری بروز میکند و تشعشع و بازتاب این انسانیت در زندگی فردی و اجتماعی کاملتر و قویتر است؛ و بالعکس
اگر بنای خدمت به دیگری و زندگی اجتماعیِ درست و موفقی دارم، ضرورتا باید خویشتن قوی و قدرتمندی را احیا کنم.
سوم «رضایت، آرامش، شادی و احساس فرح و لذت از زندگی» قواعد خاص خود را دارد، که گاه با امر انسانی منطبق است و زمانی نیست. احساس رضایت انسان از مجموعه عوامل متعدد و متناقض و متفاوتی سرچشمه میگیرد، که رجوع به امر انسانی لزوما به دنبال آن نیست. چه بسا احیای امر انسانی رضایت و شادی رسوب کرده در جانِ آدمی را بر هم میزند، و یا عدم رضایت مستمری که در فرد هست را شدیدتر کند. مخصوصا احساس رضایتی که از مجموعهای از عوامل روانی و اجتماعی سرچشمه میگیرد. به عنوان مثال احساس عدم رضایت و شکایت از زندگی و اوضاع در نسلهای امروز جامعه ایرانی تقریبا فراگیر و بسیار حاد است و بدون تغییر عوامل اجتماعی و بهره بردن از روانشناسی اجتماعی، نمیتوان این نارضایتی تقریبا فراگیر را تغییر داد؛ و این منشأ بسیاری از عدم رضایتهای فردی است. علاوه بر آنکه رجوع به امر انسانی و مواجهه با آن در خیلی از موارد رنج و سختی و عدم رضایت شدیدتری در ابتدای امر به انسان تحمیل میکند. به عبارت دیگر
راه رویارویی با امر انسانی از «بستر آرامش و خوشی و رضایت» نمیگذرد. این نگاه درست عکس آموزشهای رایج «انسانگرائیهای متداول و بازاری» است که مدعی رساندن سریع مشتریان خود به «آرامش و دوست داشتن خویشتن و حل مشکلات زندگی روزمره» است.
چهارم؛ اگر رویارویی با امر انسانی و بنا کردن زندگی بر این اساس بتواند معجزهای کند، بدون تردید معجزه آن خارج از چهارچوب قواعد و سنتهای این جهان طبیعی نیست. انسان در سلسله انتخابهای خود در این جهان گویی زندگی پیچیده خود را انتخاب کرده و میکند. بسیاری از این انتخابها عمیق و اساسی است و به راحتی مورد توجه فرد قرار نمیگیرد و حتی به شدت آن را انکار میکند. در مجموع این انتخابها، گویی فرد «زمینِ بازیِ خود» را در این جهان انتخاب کرده و با تمام قوا در حال بازی در آن است. با برنامه رجوع به امر انسانی نمیتواند قواعد این زمین را تغییر دهد؛ بلکه میتواند درستتر و کاملتر و با شناخت بیشتر بازی کند. تغییر زمین بازی اگرچه ممکن است، و مخصوصا با رجوع به امر انسانی بیشتر ممکن خواهد بود، اما عموما نیازمند به «رجوع کاملتر» و «اراده معطوف به تغییر بنیادین» است که اکثر افراد حاضر به آن نیستند.
پنجم؛ موفقیت به معنی متداول و بازاری آن موضوع امر انسانی نیست. موفقیت متداول به معنی طی کردن مدارج رشد و منزلت اجتماعی و بالا رفتن از نردبانی که جامعه و عرف اجتماعی، آموزشی و اداری جعل کرده است؛ و این هرگز نمیتواند مورد نظر امر انسانی باشد. بر عکس مواجهه با امر انسانی این مدارج را بیاعتبار کرده و بر باد میدهد! تفاوتی بین منزلتهای سنتی و مدرن، دینی و غیر دینی، حوزوی و دانشگاهی، معنوی و مادی و هر ترتیب دیگر مورد قبول جامعه نیست. تمام اینها در زندگی انسانی رنگ میبازد و تنها آن چیزی میماند که برآمده از ذات انسانی است، و زمانی مورد قبول واقع میشود که تناسب بیشتری با حقیقت فرد و انسانیت احیا شده آن دارد.
ادامه دارد ...
📚
#محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی