💠 🔷 جلسه چهارم 🔶 بخش دوم 🔶 گفته بودیم که این ها کارشان این است که عذاب وجدان را خاموش می کنند. مشکل صحبت های بنتام و حرف های کانت دقیقا در کجاست؟ آیا مشکل در این است که وظیفه و نتیجه را تفکیک کرده اند؟ نه ، در پایان نظریات این ها هم وظیفه و نتیجه یکی میشود. مشکل اینجاست که تعریفشان از انسان غلط است. برای یک انسانی قرار است برنامه ریزی کنند ، که وجود عقل برای آنها تفاوتی ندارد و اصلا عقل یک چیز اضافی است! مسکرات و ابزار زایل کننده ی عقل به آدم می دهند تا عقل را از او بگیرند؛ چون عقل اضافی است. می گوید آقا تو لازم نیست از عقلت استفاده کنی ، من برنامه و اندیشه را به تو می دهم تو فقط لذت ببر. لذت را هم تعریف می کند. به نظرتان تعریف اصلی انسان چیست؟ انسان از زوایای مختلف تعاریف مختلفی دارد ، آن تعریفی که مورد بحث ماست ، این است که انسان در تعریف قرآن ، یک موجود مطلقا محتاج است و احتیاجش هم فقط به یک نفر است ، خدا. 《يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ》 ﺍﻯ ﻣﺮﺩم ! ﺷﻤﺎﻳﻴﺪ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، ﻭ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯ ﻭ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . (فاطر/15) ای مردم شما محتاج هستید و احتیاجتان هم فقط به خداست. حالا تعریف آن ها چیست؟ کانت می گوید ، تو محتاج هستی و احتیاجت فقط به قانون است. بنتام می گوید تو محتاج هستی و احتیاجت فقط به لذت است. مشکل این است که این سطح رفع کننده ی احتیاج را پایین آورده اند. عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻰ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺖ ؛ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻓﻀﻞ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .(النساء/113) بزرگان فرمودند که (مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ ) یعنی اینکه یک چیزهایی در شانیت دانستن تو نبوده است و این با (مَا لَمْ تَعْلَمُ ) یعنی اینکه نمی دانستی فرق می کند. یعنی اگر هزار سال هم می گذشت نمی فهمیدی که یک سری چیز ها را باید بدانی. قرآن به انسان می گوید که تو نیاز داری یک سری چیز ها را بدانی که اگر من نبودم این نیاز را در خود نمی دیدی. چرا این گونه است؟ چون انسان مثلا هفتاد سال عمر می کند و خیلی چیز ها را نمی تواند بداند. در این عالم انسان روابطی با موجوداتی دارد که باید به دنبال شناخت این ها برود. موجوداتی مثل ملائکه ، من با ملائکه نسبت دارم ، باید این نسبت و روابط خودم را با آنها کشف کنم. زمانی که شما در یک لایه از زندگی نگاه می کنی ، در همان لایه دنبال نتیجه می گردی. قرآن لایه های بالاتر را نشان میدهد. می فرماید مثلا هزار لایه دارد و تو به همه این ها نیاز داری. وظیفه یعنی چه؟ وظیفه این است که انسان نیازها را برطرف کند. مثلا یک دانشجو وظایف دانشجویی اش این است که کارهایی را انجام بدهد تا نیاز ها را تامین کند. تو موظف هستی که نیازهای رسیدن به یک نقطه آرمانی در دانشگاه را تامین کنی تا نتیجه حاصل شود. حالا یک سوال اینکه ما وظیفه داریم در این عالم چه کسی را راضی کنیم؟ سمت چه کسی برویم؟ اصلا زندگی یعنی حرکت ، ما وظیفه داریم به کدام سمت برویم؟ از الآن به بعد دیگر هدف قرب به الله داری نه قرب به لذت. تا قبل از این تکلیف تو تقرب بود ولی الآن دیگر تکلیف حرکت به سمت آن منبعی است که نیاز تو را تامین می کند. یکی از رفقای ما می گفت که رفته بودیم در یکی از رستوران ها بعد یکی برای ما قبل از غذا دسر آورد گفت آقا نوش جان کنید. بعد نشست و گفت که شما هستید که ما هستیم شما نباشید ما هم نیستیم. یک عارفی بود ولی جهتش برعکس بود!! نقل شده است که در خواب به مجنون گفته بودند تو اینقدر استعداد داشتی چرا به آن سمت رفتی؟ چرا عاشق لیلی شدی؟ گفت آقا امکانات نبود ، ما استاد نداشتیم. البته آیت الله جوادی آملی می فرمودند که یک سطل خون لیلی برایش فرستاد و گفت: آن که عاشقش شده بودی این بود. اصلا چرا پسر عاشق دختر میشود؟ بعد وظیفه خود میداند که او را راضی نگه دارد ، وظیفه میداند که به او نزدیک شود ، به خاطر اینکه در خود نیاز می بیند. هیچ وقت خود را نسبت به کسی که خودتان را نسبت به او محتاج نمی دانید ، موظف نمی دانید. من وقتی خودم را محتاج به شما ندانم ، خود را موظف نمی دانم که کاری را برای شما انجام بدهم. حالا این حرف که فقط به خدا نیاز داریم یعنی چه؟ آیا یعنی اینکه مثلا به آب و غذا و خانواده و جامعه و... نیاز نداریم؟ فرقه ملامتیه می گفتند که یک کاری انجام بده که مردم از تو بدگویی کنند. ارزش اجتماعی را برای چه می خواهی؟ خدا را داشته باش. 🔔 @Aminikhaah_Media