💠 🔷 جلسه ششم 🔶 بخش دوم 🔶امام چند مورد را به عنوان پیروزی های ما در این نهضت (قبل از پیروزی انقلاب) بیان می کنند: «و بعضيها نق مى زنند كه ... [اين همه] كشته داديد، چه؟ ما تكليفمان اين است. چه شد؟ اولًا خيلى از چيزها شد. يك ملت كه يك پاسبان اگر توى بازارش مى آمد و مى گفت كه ببنديد مى بستند، با يك امر پاسبان توى بازار تهران ـ بزرگترين بازارهاى ايران ـ يك پاسبان، چند تا پاسبان مى رفت به آنها مى گفت كه ببنديد، امروز روز چهارم آبان است، مثلًا ... بايد ببنديد، بايد بيرق بزنيد، تخلف نمى كردند، اصلًا توى ذهنشان نمى آمد كه مى شود تخلف از پاسبان كرد، اگر يك صاحب منصبى با چهار تا ستاره، با سه تا ستاره مى آمد تو بازار و هر غلط كارى مى خواست بكند كسى چرا به او نمى گفت، اين نهضت مقدس اسلامى باعث اين شد كه بچه هاى كوچك هم فرياد بزنند توى خيابانها كه «مرگ بر اين سلطنت پهلوى»! اين يك تحولى حاصل شد بين مردم كه الآن پاسبان را مردم هيچ چيزى بارش نمى كنند. صاحب منصبش هم نمى كنند؛ حكومت نظامى اش هم نمى كنند. آن وقتها كه حكومت نظامى مى شد، به مجرد اينكه مى گفتند حكومت نظامى است، ديگر مردم مى رفتند سراغ كارشان؛ اصلًا ديگر دنبال اينكه معارضه اى، مبارزه اى بشود توى ذهنشان نمى آمد! امروز حكومت نظامى است، قانون حكومت نظامى خودشان مى گويند كه ـ مثلًا اعلامشان اين است به اينكه ـ بيشتر از دو نفر نبايد با هم باشند، هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار نفر مردم مى آيند بيرون! و فرياد مى زنند و همه فريادهايشان هم بر ضد شاه است! اين يك تحولى است در يك ملت حاصل شده است؛ اين يك چيز كمى نيست.» بعد حضرت امام از پیروزی ها و اهداف بعدی می گویند: «در هر صورت، اينها يك كارهايى است كه شده است تا حالا، كه پله پله است البته. ما نبايد جلوى اين [نهضت] را بگيريم بگوييم ـ مثلًا ـ ما همين قدر راضى هستيم، نه. ما آن معنايى را كه دنبالش آمديم اين است كه آن مطلب آخرى حاصل بشود؛ يعنى اين مقدمات را طى بكنيم: اين نباشد و سلسله پهلوى نباشد، و رژيم شاهنشاهى نباشد، و دست امريكا و انگلستان و روسيه قطع بشود از اين مملكت، و مملكت براى خودمان باشد، و حكومت اسلامى هم ان شاء اللَّه برقرار بشود [ان شاء اللَّه حضار]. ما دنبال اين مطلب هستيم و آن قدرى هم كه از قوه مان مى آيد ما دنبال اين مى دويم. اگر توانستيم كه كار را انجام بدهيم كه الحمد للَّه توانستيم و يك خدمتى به اين ملت كرديم؛ اگر نتوانستيم تكليفمان را ادا كرديم؛ يعنى پيش خدا ديگر چيزى نيست كه ما بگوييم ما نكرديم اين كار را. عذرتراشى نكرديم. واقعاً يك مطلبى را عمل كرديم، و دستمان نرسيده نتوانستيم اين كار را بكنيم. پيش خدا آبرومنديم. بنا بر اين ما اين مراتبى كه هست كه عبارت از رفتن اين آدم و به هم خوردن اين سلسله و ـ عرض مى كنم ـ كوتاه كردن دست اينها، اينها همه شان جزء مقاصد است؛ منتها مقصد اعلى عبارت از اين است كه يك حكومت عدلى، يك حكومت اسلامى عدلى مبتنى بر قواعد اسلامى حاصل بشود. آن مقصد اعلاى ماست. و الّا اينها همه اش جزو مقاصد شده حالا ديگر؛ و لو اين هم مقدمه آن است و ليكن خود اينها الآن جزء مقاصد هستند، و ما همان طورى كه حكومت اسلامى را مى خواهيم حكومت اين را هم نمى خواهيم. البته توى حكومت اسلامى همه اينها هست. ما اگر مى گفتيم حكومت اسلامى مى خواهيم معنايش اين بود كه اين سلسله نبايد باشد و اين رژيم نبايد باشد، و آنها هم دستشان كوتاه بايد باشد؛ چون اسلام حكومتش اين جورى است كه نبايد كسى در مملكت اسلامى تصرفى داشته باشد؛ كفار، هيچ كس، نبايد تصرف داشته باشند. بنا بر اين، و لو اينكه اين اجمال اين مطلب را داشت، لكن ما تفصيل مطلب را گفتيم كه ما اين سه تا اصل را ... آمال و آرزويمان است.» 🔔 @Aminikhaah_Media