۲۰مهرماه بزرگداشت 🔰حافظ به تصريح محمد گل اندام كه، معاصر و همدرس وي بوده،« تفسير قرآن نيك مي دانست و مطالع الانظار في طوالع الانوار تاليف بيضاوي و مفتاح العلوم سكاكي را مطالعه مي كرد و از پژوهش در ديوان هاي شاعران پارسي گوي و عرب زبان بهره هايي برد.» 🔰محمد گل اندام كه اولين بار ديوان او را جمع آوري كرده است از حافظ چنين ياد مي كند «مولانا الاعظم المرحوم الشهيد مفخر العلما استاد نحارير الاد با شمس المله الدين محمد الحافظ الشيرازي» 🔰تذكره نويسان نوشته اند كه او يكي از حافظين قرآن كريم بود چنان كه در اشعار خود به اين دو مطلب اشاره مي كند عشقت رسد به فرياد ار خود بسان حافظ قرآن ز بر بخواني در چارده روايت ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد لطايف حكمي با نكات قرآني نديدم خوشتر از شعر تو حافظ بقرآني كه اندر سينه داري(1) 🔰شيراز در دوره اي كه حافظ تربيت مي شد اگر چه وضع سياسي آرام و ثابتي نداشت ليكن مركزي بزرگ از مراكز علمي و ادبي ايران و جهان اسلام بشمار مي رفت و اين مسئله به خاطر تدابير اتابكان سلغري فارس بود كه شيراز را در مقابل حملات مغول محفوظ نگه داشتند لذا حافظ در مركزي كه مجمع عالمان و انديشمندان و سلاطين دانش دوست و مروج دانش، پرورش يافت، چنان كه در اشعار خود سياست هاي آنان را ستايش نموده است.(2) اما به خاطر سياست هاي سخت گيرانه پادشاهان، پيروان اهل بيت (عليهم السلام) نمیتوانستند عقاید خود را بیان کنند، چرا كه بر اكثر نقاط ايران حاكمان اهل سنت و مكتب خلافت حكمراني مي كردند و حتي غزنويان در اين مورد بسيار سخت گيري مي كردند تا جايي كه كتاب هاي شيعيان و مراكز علمي آنها را به آتش كشيدند، و بسياري از آنان را به خاك و خون كشيدند بر اين اساس عرفا و شعراي بزرگ و علماي اسلام بيشتر در حالت تقيه زندگي مي كردند و فضاي سياسي اقتضاء مي كرد كه خردمندان اظهار عقيده و مذهب ننمايند بلكه در نوعي استتار به فعاليت فرهنگي بپردازند و از فرصت هاي به وجود آمده به نشر فرهنگ و علوم اقدام نمايند. درباره حافظ نيز وضع اين گونه است و همه در اين قول اتفاق دارند كه او از اديبان بزرگ جهان اسلام و ايران است و او از نظر عرفان و شناخت به جايگاه و مرتبه اي رسيده بود كه به جز پيروي از اسلام راستين و مكتب اهل بيت (عليهم السلام) نمي توان به آن جايگاه رسيد، اما بنا بر اقتضاي زمانه از اظهار و آشكار كردن اين انديشه ها معذور بود(تقیه)، ‌ولي در هر صورت قرايني در ديوان و آثار او وجود دارد كه عشق او را به خاندان پيامبر و امير مؤمنان به اثبات مي رساند چنان كه مولوي و سعدي و عطار نيز از اين ويژگي برخوردار هستند و هر يك از آنها در اشعار خود ارادت كامل خويش را به اهل بيت اظهار كرده اند. 🔺حافظ در جايي نجات و رسيدن به كمال را اينگونه ممكن مي داند: حافظ اگر قدم زني در ره خاندان بصدق بدرقه رهت شود همت شحنه ي نجف 🔺شارحان اشعار حافظ اين بيت را چنين توضيح داده اند: اي حافظ اگر راه خاندان پيامبر را صادقانه بپوئي عنايت و توجه امير نجف علي ـ عليه السّلام ـ نگاهبان تو خواهد شد.(3) 🔺مرحوم شهيد مطهري از محيط طباطبائي نقل نموده است كه «حافظ را در عصر خودش و عصرهاي بعد، شيعه مي دانستند.»(4) به طور کلی می توان گفت: آنچه از اشعار خواجه حافظ بر می‌آید قدر مسلم آن است که در مشرب تصوف با صوفیان خشک سنی سازش نداشته بطوری که دیده می‌شود مکرر از شطح، دلق و ریا و با آن قبیل صوفیان با لهجه تمسخر و گاهی تعرض سخن می گوید و صاحبدلان را از دام تصوف و صوفیان برحذر می دارد. و علاقه مندی بیشتری درباره عرفان شیعه و نماز شب و سیر سلوک معنوی و گریه های سحری دارد که در فرهنگ اهل بیت و مذهب شیعه پر رنگ و با مذا ق شیعه سازگار تر است. مانند: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد/ آغاز فکر با فلک حقه بـاز کرد و حافظ روابط خوبی با امراء و سلاطین مانند شیخ ابواسحاق و منصور و زین العابدین که شیعی بودند داشته در مقابل نسبت با امیر مبارزالدین محمد و شاه شجاع که سنی بودند روابطی در این حد نداشته است. مدح حافظ درباره حاکمان شیعه قوی تر و بیشتر از حاکمان سنی است. می توان گفت عدم اظهار تشیع از سوی حافظ و رابطه با امرای سنّی از تقیه بوده که از اصول شیعه به شمار می رود. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 1. ديوان حافظ، تصحيح خطيب رهبر، تهران، صفي عليشاه، 1371، مقدمه ص20. 2. صفا، ذبيح الله، ‌تاريخ ادبيات، ‌تهران، ‌انتشارات فردوس، چاپ نهم،1372، ج 3، بخش دوم، ص 1064. 3. رهبر، خطيب، پيشين، ص 403. 4. مطهري، عرفان حافظ، تهران،‌صدرا، چاپ پانزدهم، 1377، ص62. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ @Anti_Archaism