تولد انوشیروان! 🔻قباد پدر ، در دورانی از حکومت خود توسط درباریان به زندان می افتد، سپس موفق می شود از زندان فرار کند و به سمت خارج کشور رود. در مسیر در شهر نیشابور به منزل شخصی می رسد و چشمش به دختر آن شخص می خورد و  خواهان وی  می شود و با گفتمانی که با پدر دختر می شود، دختر را آن شب به زنی می ستاند. قباد به مسیر خود ادامه می دهد و یک سالی را در خارج ایران به سر می برد. در برگشتن از همین شهر که  می گذرد از  آن دختری که یک دو شب زن او بوده سوال می پرسد، که متوجه می شود از آن دختر صاحب فرزندی است... که این همان انوشیروان قصه ماست. 🔻فردوسی نیز در چنین بیان می کند یکی دختری داشت دهقان چو ماه ز مشک سیه بر سرش بر کلاه جهانجوی چون روی دختر بدید ز مغز جوان شد خرد ناپدید همانگه بیامد بزرمهر گفت که باتو سخن دارم اندر نهفت برو راز من پیش دهقان بگوی مگر جفت من گردد این خوبروی 🔹 جدا از مطلب فوق  امان از خوب رویان که اجازه نمی دادن برخی شاهان آرام بخوابند😊 📘اسکن👈 https://b2n.ir/b94768 ➪‌‌‌‌@Anti_Archaism | گروه پژوهشی آرتا