. بار گشائید که شد وقت عزای همه بار گشائید که شد خون به دل فاطمه رسیده کاروان عزا به دشت پرغم کربلا یاحسین یاحسین یاحسین وای که زینب چورسید به دشت کرب و بلا گفت به صد آه و فغان که سیدی یااخا دل من شورتو میزنه عزیزم پسرفاطمه گفت به زینب شه خوبان همه ماجرا کین همه آشوب چه باشد که شده برملا در این دشت بی پسر میشوم دراین دشت بی برادر شوم وای در این دشت علی اصغر فرخ لقا سند شود غربتم را و کند غم به پا کودکم روی دست پدر میزند ای خدابال و پر وای در این دشت حرامی به حریمم رود وای در اینجاست که زینب به اسیری رود میرود سوی شام بلا زدشت پرغم کربلا ✍ 👇