تا بفهماند به من طعم محبّت را حسین در دلم‌ انداخته شوق زیارت را حسین هر قَدَر در طالع من دوری از او آمده از قضا تغییر خواهد داد قسمت را حسین هر که آمد تحت قبّة، مستجاب الدّعوة شد زیر دین‌ خویش برده استجابت را حسین إن‌ّ لقتل الحسین، آتش به پا شد در دلم لحظه‌ای هم کم‌‌ نکرده این حرارت را حسین آب اگر از دشمنانش خواسته کرده تمام بر تمام دشمنان خویش حجّت را حسین دست و پا می‌زد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا می‌کرد اسباب شفاعت را حسین عدّه‌ای شمشیر و نیزه، عدّه‌ای سنگ و عصا بر تن خود داشت انواع جراحت را حسین زخم‌های او زیاد و اشک‌های ما کم است می‌پذیرد باز از ما این بضاعت را حسین «احمد جواد نوآبادی» @Arshiv_Gholam