بر سر جاده‌ی محبوب تمنا بگذار پشت درهای کرم دست تقاضا بگذار آنکه سجاده نشین است به جایی نرسد دل به دریا بزن و پای به صحرا بگذار سرکشی کردن در کار خدا عصیان است شرم کن، کار خدا را به خودش وا بگذار رزق امروز تو با پای خودش می آید آنچه را روزی فرداست به فردا بگذار ما همان شام عروسیت طلاقت دادیم آی دنیا، برو کم سر به سر ما بگذار بندگان چون فقرا بارکش عقبایند بار دنیا به همان شانه‌ی دنیا بگذار طور با بار تعلّق نتوان رفت عزیز ابتدا بار بینداز سپس پا بگذار آخر کار به یوسف نرسیدی با من تو قدم جای قدم های زلیخا بگذار منزل وصل پس از رد شدن از خویشتن است وصل اگر می‌طلبی روی دلت پا بگذار من به پروانه و پروانه به من می گرید ما دو را با جگر سوخته تنها بگذار آنقدر که دل ما سوخت دل هجر نسوخت مرهمی هست اگر روی دل ما بگذار ما که یک عمر شب و روز، تو را جار زدیم سر بازارچه ما را به تماشا بگذار کاروان! منزل محبوب رسیدیم اگر لطف کن موقع برگشت مرا جا بگذار رسم این است اگر در حرم خون خدا عاشقان سر بگذارند تو جان را بگذار «علی اکبر لطیفیان» 🌐 https://eitaa.com/Arshiv_Gholam