سائلت بر دری از درب تو بهتر نزده پشت در مانده ولیکن در دیگر نزده خوبی مرغ زبان بسته و پربسته تو به همین است که جای دگری پرنزده روی در خون سرانگشت مرا می‌بینی؟! خانه‌ات را کسی اندازه من در نزده حقّش این است به دامان تو دستش نرسد آنکه بوسه به کف گیوه قنبر نزده گر به زهرا برسد نامه ما نیست غمی هر کسی بچّه‌ی بد را زده مادر نزده آنچنان سوخته‌ام از سر شب تا حالا غیر پروانه به من هیچ‌کسی سر نزده محملت منبر پیغمبری‌ات بود؛ نبود؟ بر روی ناقه کسی مثل تو منبر نزده تیر تو گریه‌ی تو نیزه‌ی تو آهت بود غیر تو هیچ کس اینگونه به لشگر نزده تو که هستی و چه دیدی و چه کردی که هنوز بوسه‌ای که زدی آن روز پیمبر نزده می‌زد و هیچ نگفتند نزن شمر، کسی خواهری را جلوی چشم برادر نزده به روی قبر شهیدان حرم بنویسید کشته این دو حرم رو به دو تا زر نزده «علی اکبر لطیفیان» 🌐https://eitaa.com/Arshiv_Gholam