•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 خاله‌ام رو یک سال و خورده‌ای بود که از دست داده بودم و پسرخاله‌ام دچار افسردگی شده بود؛ دقیقا روز تولدش از تهران اومد خونه ما قرار شد هیچ کس بهش تبریک نگه تا بعد از ناهار یهو با کیک بیام جلوش ما رفتیم کیک بخریم کلا دو تا بود یه کیک دو نفره که قطعا نمیشد چون ما هشت نفر بودیم یکی هم بود روش یه نوشته طلایی «عشق منی» و یه فرشته دختر روش چسبیده بود🤣💔 مجبور شدم همین کیک رو بخرم و بیام خونه ولی فقط تونستم فرشته‌ی روی کیک رو بردارم...🥲 سر سفره همه نشسته بودیم یهو پسرخاله‌ام با یه افسردگی خاصی گفت آره امروز تولدمه... من مجبور شدم وسط غذا بلند شدم رفتم یواشکی شمع ها رو روشن کردم و اومدم جلو اولش نگاهش ازم گذشت نفهمید🤣 یهو دوباره برگشت باورش نمیشد🥺😍 بعد بهش گفتم پیرمرد تولد ۳۳ سالگی‌ت مبارک🤣💔 و پسرِ خوشتیپ فامیل مجبور شد با شلوار کُردی بابام عکس تولدش رو بگیره😂 . . •📨• • 679 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪