• فرض کنید، در یک یا چند کشتی وضعی که بیان میکنم حکمفرماست: صاحب کشتی از ناخدایی اطلاعی ندارد و میان ملاحان هم آشوبی برپاست. زیرا هر یک در این گمان است که رهبری کشتی باید با او باشد ولی هیچ یک از آنان ناخدایی نیاموخته است و نمیتواند بگوید که استادش که بوده و چه مدت در نزد او تعلیم گرفته است. حتی همه بر این عقیدهاند که فن ناخدایی آموختنی نیست و آمادهاند که هر که جز این ادعا کند پاره پارهاش کنند.
• آنها، هردم بر سر صاحب کشتی هجوم میآورند و از او میخواهند که سکان کشتی را به دست آنان بسپارد و اگر کسی در صدد بر آید که صاحب کشتی را با دلیل و برهان از این کار باز دارد او را میکشند یا به دریا میاندازند. پس از آنکه صاحب کشتی را با دارویی خوابآور رام کردند یا به نحوی دیگر از پای در آوردند و اختیار کشتی را به دست گرفتند، بار کشتی را تاراج میکنند و به میگساری مینشینند و در حال بادهخواری و عیش و نوش، چنانکه شیوه اینگونه مردان است، کار را به پیش میرانند.
• کسی را که در رام کردن صاحب کشتی یا مقهور ساختن او چالاک بوده و در راه مسلط شدن بر کشتی به آنان یاری کرده باشد، ناخدایی استاد و دریانوردی ماهر میشمارند و محترمش میدارند. ولی کسانی را که از معرکه بر کنار مانده سرزنش میکنند و عاطل و بیکاره میخوانند و غافلند از اینکه ناخدای واقعی کسی است که خصوصیات فصول مختلف و آسمان و ستارگان و بادها و به طور کلی همه عواملی را که با فن دریانوردی ارتباط دارد بشناسد تا بتواند کشتی را چنانکه شایسته است هدایت کند و نمیتوانند باور کنند که ممکن است کسی در عین حال که فن دریانوردی را کسب میکند و به مقام ناخدایی میرسد وقت کافی برای آموختن آن چیزها را هم داشته باشد. با چنین وضعی که در کشتی حکمفرماست، عجب خواهد بود اگر سرنشینان کشتی ناخدای حقیقی را ابله و یاوهگو پندارند و عاطل و بیکاره بشمارند.
• رفتاری که جامعه و دولت با عالمان و فیلسوفان واقعی میکنند، درست مانند رفتار سرنشینان کشتی با ناخدای واقعی است. پس اگر کسی تعجب کند از اینکه عالمان و فیلسوفان در جامعه محترم نیستند، همین مثال برای او کافی است تا دریابد که اگر وضع بر خلاف این بود، جای تعجب بود.
•
•
•
༺ مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه ༻
https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b