بهار🌱
#پارت176 💕اوج نفرت💕 به پشت سرم نگاه کرد _غذا رو اوردن بقیش باشه برای بعد از غذا. نیم نگاهی به م
💕اوج نفرت💕 در خونه باز شد. میترا در حالی که لبش رو به دندون گرفته بود نگاهم کرد لب زد: _کجایی تو؟ _عصبانیه? سرش روبه نشونه ی تاسف تکون داد. _بیا برو تو اتاقت. با صدای عمو اقا زانوهام لرزید. _اومد؟ میترا از حضور غافل گیر کننده عمو اقا پشت سرش ترسید و برگشت سمتش. عمو اقا تو چشم هام خیره شد با صدای دورگه ای گفت: _بیا تو. سرم رو پایین انداختم و وارد خونه شدم. صدای بسته شدن در خونه رو شنیدم. پاهای عمو اقا رو دیدم که سمتم میاومد. یه لحظه تو چشم هاش نگاه کردم که دستش محکم روی صورت من نشست از شدت ضربش سرم به سمت مخالف برگشت. میترا فاصله ی بین من و عمو اقا رو پر کرد دلخور گفت: _اردشیر! دستم رو روی صورتم گذاشتم و شروع کردم به گریه کردن عمو اقا با صدای بلند گفت: _کجا بودی؟ شدت گریه اجازه نمی داد تا حرف بزنم با صدای بلند تری گفت: _نگار کجا بودی؟ _دا...دانشگاه. یه قدم اومد سمتم که فوری پشت میترا پناه گرفتم. میترا هر دودستش رو روی قفسه ی عمو اقا گذاشت. _با کی داشگاه بودی? _تنها. _تو غلط کردی که تنها بودی. من امروز تکلیف تو رو مشخص میکنم. میترا بازوش رو گرفت و سمت اتاق کشید. _خیلی خب باشه، بزار اروم شی صحبت میکنی باهاش. _صحبت ندارم دیگه. از روز اول بهش گفتم از این اداها در بیاری برت میگردونم تهران. باید قید داشگاه و درس رو بزنی. اصلا کار من از اول اشتباه بود. دستش رو از دست میترا بیرون کشید و سمت تلفن رفت. _الان زنگ میزنم به احمدرضا میگم بیاد ابنجا، خودش میدونه با تو. ملتمس به میترا نگاه کردم و لب زدم: _تو رو خدا. اروم گفت: _بگو ببخشید. به عمو اقا گوشی تلفن خونه تو دستش بود نگاه کردم و با ترس گفتم: _ببخشید. غلط کردم تو رو خدا زنگ نزنید. چشم هاش رنگ تهدید گرفت. _کجا بودی؟ _رستوران _با کی? درمونده به میترا نگاه کردم ازش کمک خواستم ولی کاری از دستش بر نمی اومد. _با تو ام نگار میگم با کی? _با یکی از دوست هام. تلفن رو سر جاش گذاشت و یک قدم اومد سمتم میترا فوری فاصله ی بینمون رو پر کرد. _با اجازه ی کی? _ببخشید. چپ چپ نگاهم کرد صداش ارومتر شد ولی از عصبانیش کم نشد. _دوستت کیه? _زهره، تازه با هم دوست شدیم. از نگاهش میشد فهمید که حرفم رو باور نکرده ولی کوتاه اومد و سمت مبل رفت. _جلوی چشمم نباش نگار. میترا با اشاره ی چشم ابرو اتاقم رو نشونم داد فوری به اتاقم رفتم و در رو بستم. 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕