بصیـــــــــرت
🖤🍃🖤 🍃🖤 🖤 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_پنجاه_و_هشتم ✍سوالهای مختلفی در ذهنم پرواز میکرد و من سعی داش
حالا ما میخواستیم تا دانیال برگرده و اون کله شقی میکرد، تا اینکه اتفاق مهم افتاده و دانیال یه آمار دقیق و بی عیب از عملیاتی به ما داد که نیروهای تکفیری داعش قصد داشتن تو سوریه انجام بدن. اما با اطلاعاتی که از طریق دانیال به دست بچه های ما رسید، اون عملیات تبدیل شد به یه شکست بزرگ و میدون مرگ برای اون حرومزاده های باورم نمیشد که تمام آتشها را برادرِ خوش خنده من به پا کرده باشد. لبخند غرور آمیزش عمیق شد - شکستی که اصلا فکرشم نمیکردن. آخه بعید بود با اون همه سربازو تجهیزات،حتی تلفات داشته باشن، چه برسه به قیمه قیمه شدن. با اون شکست بزرگ که نتیجه ی لو رفتنشون بود،داعش به شدت بهم ریخت،طوری که برای شناسایی اون خبرچین به جون همدیگه افتاده بودن. حالا دیگه موندن دانیال تو شرایط اصلا به صلاح نبود و باید از اونجا خارج میشد. پس به کمک نیروهامون تو سوریه،فراریش دادیم با ناپدید شدنش،انگشت اتهام رفت به سمت دانیال و افرادی که اونو وارد نیرو کرده بودن،مثله صوفی که یه جورایی معشوقه و همسر سابق برادرتون محسوب میشد. ⏪ ... @khamenei_shohada