اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج "نامه‌ای به امام رضا علیه‌السلام" امام عزیزم سلام... هرآنچه این‌جا می‌نویسیم، شما می‌دانید، فقط دوباره می‌نویسیم که حال خودمان بهتر شود. ما دل‌مان می‌خواست امشب حرم‌تان باشیم؛ ولی نیستیم. مجبوریم توی خیال‌مان، خودمان را جای زائرتان جا بزنیم. ما را نطلبیدید حتما که لایق نبوده‌ایم؛ حالا می‌خواهیم حداقل در چند خط نامه به سفر برویم، به مشهد. این‌جا توی خیال‌مان، توی صحن نشسته‌ایم با همان حال و هوا، با همان چراغانی‌ها، با همان اتمسفر. توی خیال‌مان سَرمان پایین است از شرم حضور. بوی عطر حرم‌تان می‌گیرد دست خیال‌مان را و می‌برد ما را نزدیک ضریح‌تان. همان‌جا که همه آدم‌ها نگفته‌هاشان را می‌گویند. آقایِ امام رضا انگار تمام غم‌های دنیا آوار شده روی قلب‌مان؛ تمام معلومات جهان هم که دست‌به‌دست هم دهند نمی‌توانند حال ما را توصیف کنند. حال ما ترکیبی از غم و شادی و ترس است. ما باید یک اعترافی بکنیم. ما هرجا در زندگی کم‌آورده‌ایم سراغ شما آمده‌ایم، گاهی شاید کمی دیر؛ اما بالاخره آمده‌ایم. وقتی می‌بینیم شما کلید قفل‌های بزرگی‌ هستید؛ وقتی می‌بینیم گره‌های پیچیده‌ای با دستان شما چه ساده باز می‌شود، خیال‌مان راحت می‌شود از بودن‌تان. آقای مهربان جهان خسته است. جهان اصلا حالی‌اش نمی‌شود که با خودش چند چند است؟! جهان هجوم برده است برای غارت انسانیت. جهان عطش دارد؛ اما سیراب نمی‌شود. این مصائب جهان، انعکاس نیازش است به حضور فرزندتان. ما خسته‌ایم؛ بشریت خسته است. ما کم آورده‌ایم. به حرمت اشک‌هایی که امشب در فراق‌تان ریخته می‌شود، ما را از این بیچارگی نجات‌مان دهید. صاحب ما را به ما برگردانید. آقا جان ما امسال چیزی برای خودمان نمی‌خواهیم. شما آقایید و باید عیدی دهید، عیدی ما را ظهور فرزندتان قرار دهید. آقای رئوف دلتنگی شاید با چند قطره اشک سبک شود، اما تمام نمی‌شود. دلتنگی شاید با اظهارات عاطفی کم‌رنگ شود، اما حذف نمی‌شود. این چند خط، ما را کمی آرام کرد؛ اما ما نیازمند آرامش حقیقی و دائمی هستیم؛ آرامشی که به برکت وجود فرزندتان نصیب‌مان می‌شود. امام رضا جان اینجا زندگی سخت شده، حفظ ایمان سخت‌تر. کمک‌مان کنید. برخلاف جاذبه زمین، قلب‌هامان را به آسمان ببرید. ما که نمی‌توانیم محبت‌مان را به شما پنهان کنیم. اصلا سرِ زیارت و دیدار چه کسی آدم این‌قدر دلتنگ می‌شود که ما سرِ زیارت شما؟! سرِ کدام نرفتن است که آدمی این‌قدر دلش می‌گیرد؟! همه حرف‌هایش می‌شود اشک و همه نگفته‌هایش می‌شود آه. سرِ کدام محبوب است که دل مُحب این‌قدر بی‌قرار می‌شود؟! آقای مهربان ما را نطلبیدید اشکالی ندارد. کاری کنید که قلب‌هامان از پسِ این زیارت برآید. یک‌وقت‌هایی که آدم دستش به‌جایی نمی‌رسد یک بیت شعر و دودانگ صدا جور غمش را می‌کشد مثل صدای استاد کریم‌خانی که می‌گوید: آمدم ای شاه پناهم بده... ما به مشهد نیامدیم؛ اما پناه دادن مختص شماست. ما را پناه دهید. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht ✅متن اشعار کربلایی امیر برومند 🗒 ┈┉┅❀💠 ⃟ ⃟✍❀┅┉┈ @Boroumand_Matn ┈┉┅❀✍ ⃟ ⃟💠❀┅┉┈ کانال ویژه کربلایی امیر برومند @amirboroumand_chaanel