🗯 چهره شیعیان را در شما نمی بینم! 🔸شا، [الإرشاد] ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی رُوِیَ: أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام خَرَجَ ذَاتَ لَیْلَةٍ مِنَ الْمَسْجِدِ وَ کَانَتْ لَیْلَةً قَمْرَاءَ فَأَمَّ الْجَبَّانَةَ وَ لَحِقَهُ جَمَاعَةٌ یَقْفُونَ أَثَرَهُ فَوَقَفَ عَلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ: مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا شِیعَتُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَتَفَرَّسَ فِی وُجُوهِهِمْ ثُمَّ قَالَ فَمَا لِی لَا أَرَی عَلَیْکُمْ سِیمَاءَ الشِّیعَةِ قَالُوا وَ مَا سِیمَاءُ الشِّیعَةِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ عُمْشُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکَاءِ حُدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِیَامِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیَامِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ عَلَیْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِینَ. 🔻روایت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در یکی از شب‌های مهتابی، از مسجد به قصد رفتن به بیابان خارج شد. عده ای پشت سر حضرت حرکت می‌کردند، (حضرت آهسته کرد) تا آنها رسیدند. آن جناب ایستاد و فرمود: «شما چه کسانی هستید؟ » گفتند: «شیعیان توایم یا امیرالمؤمنین! »حضرت در چهره‌های آنها دقیق شد و فرمود: «پس چرا چهره شیعه را در شما نمی بینم؟ »عرض کردند: «یا امیرالمؤمنین! علیه السلام چهره شیعه چیست؟ » فرمود: «رنگ زرد از بیداری شب ها؛ تاری دیدگان از گریه زیاد؛ پشت‌های خمیده از ایستادن؛ شکم‌های چسبیده به پشت از روزه؛ پژمردگی لب‌ها از دعای زیاد و گرد خشوع که بر آنها نمایان است. »   📚بحارالانوار - جلد ۶۵، صفحه ۱۵۰ @BotShenasi