💕💕💕💕💕💕
💕💕💕💕💕
💕💕💕💕
💕💕💕
💕💕
💕
#مجنون_تواَم🥰
#پارت_499
خواستم دستش و بگیرم اما دستم و پس زد،
نفسی گرفتم و گفتم:
_با همه اینها من بازهم طلاقت نمیدم ،
من عاشقتم حتی اگه تو عاشق من نباشی،
حتی اگه درکم نکنی حتی اگه صبرت انقدر کم باشه که یه مدت این سختی هارو تحمل نکنی!
گفتم و بلند شدم،دستی به کاپشن و لباس هام کشیدم و راه خروج از خونه رو در پیش گرفتم:
_و یادت باشه جانا...
پشت بهش ادامه دادم:
_اگه بخوای ازدواجم با رویارو بهونه ای کنی واسه طلاق و درخواست طلاق بدی،هر قول و قراری که بابت درمون مامانت بهت داده بودم همه رو فراموش میکنم!
بلند بلند نفس میکشید،طوری که صداش به گوشم میرسید...
بااین وجود کفش هام و پوشیدم و قبل از خروج نگاهی بهش انداختم:
_من به هر قیمتی که شده تورو کنار خودم نگه میدارم و بهت ثابت میکنم همه این فکرهات همه حرفهایی که بارم کردی همش اشتباهه…
#جانا
با رفتن معین تا چند دقیقه همینجا روی مبل نشستم،سرم پر شده بود از درد...
هیچوقت فکر نمیکردم همچین دعوایی بینمون اتفاق بیفته هیچوقت فکر نمیکردم کار به جایی برسه که همچین حرفهایی بار هم کنیم...
به جایی که صورتم داغ شه از نوازش بی رحمانه دستش!