°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_130 _سوخت...كيكم سوخت! با دستم محكم كوبيدم به پيشونيم،لعنتي! يه ك
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 اولش با اخم زل زد بهم اما انگار خودشم طعم سوختگي و تو دهنش حس كرد كه با حالت با مزه اي شروع كرد به خنديدن: _همش تقصير توعه ببين كيك خوشمزم به چه روزي افتاده حالا ديگه خنده هام شدت گرفته بود كه جواب دادم: _تو گند زدي،ب من چه يه طور مظلومانه اي به كيك رو به روش زل زد و لب هاش و كج و كوله كرد كه گفتم: _ حالا ناراحت نباش،برام بهترش و ميخري يه كيك شكلاتي وانيلي خوشمزه و لبخند سرخوشانه اي به روش پاشيدم كه جواب داد: _به يه شرط! يه تاي ابروم و بالا انداختم: _چه شرطي؟ دست به سينه رو صندليش لم داد و گفت: _ اول بخوريش آب دهنم و به سختي قورت دادم و با چشمايي كه ميدونم داشت از حدقه ميزد بيرون نگاهش كردم: _چ..چي؟! كش و قوسي به بدنش داد و سرش و كج كرد و دوباره تكرار كرد: _تا نخوريش نميخرم! داشتم از اضراب پس ميافتادم بزور نفسي گرفتم: _عُـ...عمراً كه يهو از خنده تركيد و روي ميز ولو شد، متعجب به كاراش نگاه ميكردم كه بين خنده هاش گفت 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼