#
#داستان واقعی #و دردناک
غسالی گفت ،وقتی جوانی رو برای غسل کردن بردیم سربندی روی سرش بود وقتی آن را باز کردیم بسیار بوی بد و تهوع آوری داشت که تمام اتاق را فرا گرفت.بالاخره غسلش دادیم و کفن کردیم
.
پس از کفن کردن به خاطر بوی تعفنی که داشت مجبور شدیم نمازمیت را خارج از مسجد بخانیم
.
اما😳😳
وقتی ما سر او را به سمت قبله میکردیم به یک بار متوجه میشدم که پاهای او به طرف قبله شده و سرش طرف دیگر یعنی جای سر و پاهای او عوض میشد
من چندین بار این کار را تکرار کردم اما هر بار که این کار را میکردم ، دوباره همان اتفاق می افتاد.
سبحان اللله 😳😳😳
.👈❤️ ادامه داستان 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/82116626Cf1a72e8bf6