روزی روزگاری در شهری یه سفال گر بود در مغازه ان مرد سفال های زشتی بود و مردم زیاد طرف سفال گر نمی رفتن یه روز یه نفر گفت چرا این سفال هارو اینقدر زشت درست می کنی سفال گر گفت این سفال های من زشت است ولی کار بورد زیادی دارن ان مرد نگاهی به سفال ها کرد و گفت حق با توس این سفال ها زشت هستن ولی کار مورد زیادی دارن
کانال داستان و پند
☀️
@Dastan1224