✨﷽✨
آقای حاج آقا رضا زنجانی از پدرش مرحوم آقای حاج سیّد محمّد زنجانی این قضیه را نقل میکرد:
میخواستم از کربلا به نجف بروم و مرکوبی گرفته بودم. دیدم شخص کبیر العمامهای الاغش را راند و به سوی من آمد و به من گفت: مانعی نیست که من هم همراه شما باشم تا با هم به نجف برویم؟
گفتم: اشکالی ندارد. با هم به سمت نجف حرکت کردیم.
آن شخص پرسید: شما به قصد زیارت به نجف میروید یا برای تحصیل؟
گفتم: میخواهم در نجف بمانم و استفاده علمی کنم و تصمیم دارم برای امتحان در همه دروس شرکت کنم تا هر درسی را پسندیدم، در آن درس باقی بمانم به استثنای درس شیخ هادی تهرانی، چون در ایران سفارش کردهاند که در درس وی شرکت نکنم.
آن شخص پرسید: شما قبلا نزد چه کسانی مشغول تحصیل بودید؟
گفتم: نزد میرزای آشتیانی در تهران.
گفت: مشکل است نظیر میرزای آشتیانی در اینجا پیدا شود.
من از آن شخص پرسیدم: شما اهل علم هستید؟
او گفت: با این هیکل که نمیشود بقالی کرد! گفتم: شما که هستید؟
گفت: همان روسیاهی که از ایران سفارش کردهاند در درسش شرکت نکنی!
فهمیدم او شیخ هادی تهرانی است.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج 3 ص 338
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚
@Dastane_amozande