꧁❤️🔥بیراه عشق❤️🔥꧂
بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا
#بیراه_عشق
#پارت_پانصد_و_هشتاد_و_چهار
اگر نازلی تا به امروز کاری نکرده بود و چیزی از او نخواسته بود حتماً نمی خواست کسی از موضوع بچه مطلع شود وگرنه اگر می خواست از او اخاذی کند می توانست در همان دورانی که با هم بودند موضوع بچه را مطرح می کرد. ولی دست خودش نبود. نمی تواست آرام بگیرد. چیزی مثل خوره به جانش افتاده بود که نمی گذاشت بیخیال شود. باید هر طوری بود نازلی را پیدا می کرد و ته و توی قضیه را در می آورد. ولی نمی دانست باید چطور نازلی را پیدا کند.
خاطره ای مثل جرقه ذهنش را روشن کرد. نازلی در همان بیمارستانی که یک بار شیدا را برای مشاوره برده بود، کار می کرد. خودش نازلی را وقتی از بیمارستان بیرون می آمد، دیده بود.
با عجله سوار ماشین شد و به سمت بیمارستان راند. قبل از وارد شدن به بیمارستان عینک آفتابی بزرگش را به چشم زد و کلاه لبه دارش را روی سرش گذاشت. دوست نداشت در یک مکان عمومی دیده شود. به خصوص بیمارستان که حتما کلی شایعه در مورد مریض بودنش در فضای مجازی پخش می شد.
به قسمت اطلاعات رفت، کلاه را تا جایی که ممکن بود، پایین کشید و به دختر جوانی که پشت پیشخوان نشسته بود سلام کرد. دختر بدون نگاه کردن به نیما جواب سلامش را داد. نیما نفس راحتی کشید و گفت:
- ببخشید با یکی از پرسنل بیمارستان کار داشتم. نازلی ارجویی.
دختر سرش را بالا آورد و نگاه دقیق تری به نیما انداخت. ولی نیما را با آن عینک و کلاه نشناخت. لبخندی زد و پرسید:
- تو کدوم قسمت کار می کنن؟
- پرستاره
- کدوم بخش؟
- نمی دونم.
- اجازه بدید.
کمی داخل کامپیوترش گشت و گفت:
- ارجویی؟ نیره ارجویی؟
- بله
- از این بیمارستان منتقل شدن.
ابروهای نیما بالا پرید. نازلی خانه اش را عوض کرده بود. سیم کارتش دردسترس نبود و خودش را به بیمارستان دیگری منتقل کرده بود. همه اینها چه معنی داشت؟ نازلی از کسی فرار می کرد؟ ازکی؟ آب دهانش را قورت داد و پرسید:
- می تونم بپرسم به کدوم بیمارستان منتقل شدن؟
- نمی دونم. تو سیستم نیست.
- هیچ آدرس یا شماره تلفنی ازشون دارید؟
- ندارم. اگر هم داشتم اجازه ندارشتم اطلاعات پرسنل رو بدن اجازه خودشون در اختیار کسی قرار بدم.نیما نفسی گرفت. عینکش را از روی چشمهایش برداشت و کلاهش را بالا داد. سرش را کج کرد و آرام گفت:
- اگه خواهش کنم چی؟
دختر که حالا نیما را شناخته بود، آب دهانش را قورت داد و گفت:
- می تونم یه پرس و جویی براتون بکنم.
#ادامه_دارد...
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺