📌اما زیباترین صحنه آنجا بود که با پسرکی ۷ یا ۸ ساله روبرو شدم. چنان نگاهم در نگاهش گره خورد که گمان نمی‌کنم به این زودی خاطره‌اش از صفحه ذهنم محو شود. یکی دو ساعت از اولین دیدارمان گذشته بود که دوباره از کنارم رد شد. دست در دست پدر داشت. صورت زیبا و معصومش را به سمت من برگرداند و دوباره نگاه زیبایش را از پشت شیشه چشمهای سبزفامش، در نگاهم گره زد. 📌در حالی‌که چشم در چشم بودیم، انگشتان دست راستش را به هم چسباند و به سمت لب‌های آرامش برد و به نشانه دوستی و محبت، بر آنها بوسه‌ای نشاند و با نسیم مهربانی به سویم فرستاد. 📌دلم ریخت از آن نگاه مهرآمیز و معصومانه. ای کاش دوباره نگاهم در نگاهش گره بخورد! ای کاش ما با آنها بیشتر قاطی شویم و محبت حسین همچون شکرِ چای عراقی این روابط را بیش از پیش شیرین سازد. ما به این شیرینی نیاز داریم. @Arbaeennegar @Deebaj