✨
#داستان_شب ✨
دوستی میگفت:
یک شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت تهدیگ سوخته از پدرم عذرخواهی میکرد.
هرگز پاسخ پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: "عزیزم، من عاشق تهدیگهای خیلی برشته هستم."
همان شب، کمی بعد، وقتی رفتم به پدرم شببهخیر بگویم، از او پرسیدم: "آیا واقعاً دوست داری تهدیگ سوخته باشد؟"
او مرا در آغوش کشید و گفت: "مادرت امروز روز سختی را گذرانده و خیلی خسته است. علاوه بر این، تهدیگ کمی سوخته هیچکس را نمیکُشد!"
زندگی پر است از چیزهای ناقص... و انسانهایی که پر از کم و کاستیاند.
یکی از مهمترین راهحلها برای ایجاد روابط سالم، پایدار و مداوم، درک و پذیرش عیبهای یکدیگر و شاد بودن از تفاوتهایمان است.
🌺
#دهاقانیها:
🌹
وبسایت / 🌹
تلگرام / 🌹
ایتا / 🌹
اینستاگرام / 🌹
بله