⁉️ سؤال: در بین شهدای کربلا، چرا حضرت علی اکبر دو بار به میدان رفت؟
✍🏻
#دکتر_رضا_رمضان_نرگسی
🔰 همانطور که در مقاتل نوشتهاند، وقتی حضرت علی اکبر به طرف میدان میرفت، به حدی امام حسین به ایشان علاقهمند بود که گفت: ابتدا مقداری مقابلم آرام راه برو، بعد برایش دعا کرد و فرمود: خدایا این پسرم را به من برگردان.
♨️ دعای امام، مثل یک سپر نامرئی دور تا دور علی اکبر را فرا گرفت. به طوری که هیچ تیری، هیچ نیزهای و هیچ شمشیری به علی اکبر اصابت نمیکرد. هیچ جا در مقاتل ننوشتهاند وقتی بعد از آن همه جنگ، علی اکبر به نزد پدر برگشت، زخمی داشته باشد. یعنی حتی کوچکترین خراشی به علی اکبر نیافتاده بود.
🔸خب حضرت علی اکبر خیلی جنگید. در بعضی از مقاتل، کشتههای ایشان را تا 120 نفر هم نوشتهاند. شاید این عدد 120 اغراق باشد، اما نشان از تعداد زیاد کشتههای ایشان دارد.
انسان اگر بخواهد هر نفری را، یک ضربه هم فقط بزند، میشود صد ضربه! با آن زره و کولاه خود و آفتاب و گرما و تشنگی و ... شما فقط بخواهید هیزم بشکنید، ده دقیقه که تبر میزنید خسته میشوید.
🔹اینجا بود که حضرت علی اکبر خسته شد. احساس کرد اگر ادامه بدهد از توان میافتد و ممکن است اسیر بشود و به نزد پدر برگشت.
علی اکبر متوجه هست که دعای پدر مانع از شهادت اوست. او مشتاق شهادت است اما هیچ شمشیری، هیچ نیزهای، هیچ تیری به طرف او نمیآید و به او نمیخورد.
🔻 اینجاست که در حقیقت آمد پیش پدرش تا بگوید: پدرجان! تجدید نظر کن! این دعایی که کردی را تغییر بده.
آمد به پدرش گفت: من از شدّت حرارت و تشنگی، نای جنگیدن ندارم! اگر آبی داری به من بدی من توانی بگیرم که بروم دوباره بجنگم و الا نمیتوانم بجنگم!
اینجا سید الشهداء علیه السلام فرمود: برو به دست جدّت سیراب میشوی. منتها قبل از رفتن گفت: بیا نزدیک و با گذاشتن زبانش دردهان علی اکبر خواست یک نوع تشفی قلبی برایش بشود. انگار دارد لب و دهانش را میبوسد که دلش خنک بشود تا اجازه بدهد علی اکبر به میدان برود.
@DrRamazan