اگر که دربارهاش مینویسم یعنی کلمه آخرین سلاح من است، یعنی شما به بزرگی خودتان ببخشید اگر که برایم پوپولیست بودن سخت است. یعنی ببخشید اگر که نمیتوانم مثل دوستان انتلکت و روشنفکر خود باشم... اگر که مینویسم یعنی من امیرخانی و یزدانیخرم نیستم که به خاطر منفعت شخصی، چشم از منفعت یک جمع بزرگی بپوشانم... نمیتوانم دست روی دست بگذارم که این شبهِ لیبرالیسمِ معیوب، خون مردم را توی شیشه کند و تقصیر را بیاندازد گردن دیگران. نمیتوانم دست روی دست بگذارم که بهرهکشی بانکها را از چشم اسلام ببینند و کثافتکاریشان را زیر چادر دین مخفی کنند. سخت است برایم که دست روی دست بگذارم تا به جای اساتید جامعهشناس، به جای امثال مهدی خویی و دکتر زرشناس، سلبریتی ها دهان شان را باز کنند و راجعبه سیاست نظر بدهند. خسته شدهام از کثافتی که میگفت غوغای روحانی نگر...
این روزها درست مثل جان خستهِ موسیو ابراهیم هستم. کسی که میخواست پسرکی را بزرگ کند و امید داشت که پسرک بزرگ میشود... امید دارم که پسرکها بزرگ میشوند... به همین خاطر مینویسم. من از لیبرالیسم اسلامی، همانقدر میترسم که از کمونیسم. حرف درست برای من همانی بود که آیتالله خمینی گفت: "نه شرقی نه غربی". نه لیبرالیسم دوای درد مردم ماست نه کمونیسم. ما اعتدال لازمیم، عدالت لازم داریم، تومانی جنگ با فساد، جنگ با رسانه لازم داریم. هرگز مثل امروز دغدغه ایران را نداشتم، هرگز شبهایی مثل این چند شب بیخوابی نکشیدم و اخبار را دنبال نکردم و از حق نگفتم و دفاع نکردم. من میگویم مسعود پزشکیان، محترم و معتقد است و همین احترام و اعتقاد را هاشمی رفسنجانی نه کمتر بل بیشتر هم داشت. اکثر حزب کارگران هم داشتند. اما مگر میشود با اعتقاد و احترام ملتی را بیچاره و آوره کرد؟ بله تاریخ ثابت کرد که میشود... میشود مردم را بیچاره کرد و هیچچیزی را هم گردن نگرفت. میشود مردم را بدبخت کرد و محاکمه نشد. بله میشود از نهجالبلاغه خواند و پشتبندش هم دروغ... من از پزشکیان این روزها بیشتراز روحانی آن سالها میترسم. روحانی وعده داده بود که کار میکند و نکرد. روحانی را میشد بازخواست کرد اما فردا چگونه میشود از کسی که گفت "نمیشود و نمیتوانیم" انتظاری داشت؟ رای دادن به پزشکیان تکرار روحانی نیست... تکرار هیچکس نیست. روحانی، رفسنجانی و موسوی هرگز مهره کسی نبودهاند. اما پزشکیان همانکسی است که حسن خمینی به خودش اجازه میدهد تا دست او را مانند یک دزد بگیرد و با خودش بکشاند. پزشکیان ظاهرا شاید یک رئیس جمهور بشود اما در حقیقت رئیس کس دیگری است و این سرآغاز یک وحشت است. پزشکیان هیچکدام از دور و بریهایش را گردن نمیگیرد و همهچیز را ارجاع میدهد به کارشناس. و سوال درست همانی بود که احمدینژاد از کروبی پرسید: چطور میخواهید بین نظر دو کارشناس یکی را انتخاب کنید؟ شما که خودتان کارشناس نیستید! رئیس جمهور باید خودش کارشناس ارشد باشد. پزشکیان میگوید عضو هیچ حزبی نیست. اما حزب جمهوریت، حزب اراده ملت و چندین حزب دیگر پشتش در آمدهاند یک روز میگوید اصلاحطلب است یک روز میگوید اصولگراست. یک روز زیر نامه حجاب اجباری را امضا میزند و یک روز از آزادی پوشش میگوید...
اگر این ها را مینویسم یعنی کلمه آخرین سلاح من است، یعنی آخرین امید من جوان ایرانی به آیندهای بهتر... فردا که پای صندوق رای رفتید نهتنها به خودتان بل به آینده جوانها و نسلهای بعدی هم فکر کنید...
- سید مرتضی امیری
@eghma_ch