🟡 شُرطةُ الخَمیس، زندهاند.
✍ دکتر علیرضا آزاد
🔹 جناب آقای عالی در شب تاسوعای حسینی، مطالبی گفتند. در واکنش به آن، برخی از روی غیرت دینی و با هدف صیانت از کیان علوی نقدهایی منتشر کردند. ایشان نیز توضیحاتی در پاسخ به منتقدان بیان نمودند. اصل سخنان و فهرست نقدهای صاحبنظران را پیشتر در کانال آزادنامه منتشر کردم.
🔹 جان کلام و مدعای ایشان این بود که مردم آن دوران، امام علی(ع) را نه بهعنوان ولی خدا بلکه به عنوان خلیفه چهارم پذیرفتند پس حکومت ایشان ولایی نبود اما در این دوران، یک ولیالله حکومت میکند و مردم نیز او را بهعنوان ولیّ خدا پذیرفتهاند و لذا جمهوری اسلامی ایران، نخستین حکومت ولایی تاریخ است.
🔹 مسأله اصلی ایشان و منتقدان، ابهام در "
تعریف حکومت ولایی" است. از اینرو، در ادامه ضمن برشمردن پارهای از تعاریف، سخنان ایشان را نقد مینمایم و پذیرای نقد دیگران بر سخن خود نیز هستم.
▪️
تعریف ۱: حکومتی ولایی است که خداوند حاکم آن را برگزیده باشد.
▫️
نقد: در این فرض، حکومت علی(ع) ولایی بود و پس از آن، حکومت ولایی حتی در زمان ما شکل نگرفت. مگر آنکه قائل باشیم بنابر نظریه کشف، خبرگان رهبری، نه انتصاب و نه انتخاب بلکه کشف میکنند که خداوند ولایت خود را در چه کسی قرار داده است.
▪️
تعریف ۲: حکومتی ولایی است که ولیالله (به معنای عام = مؤمنی باتقوا یا بنده خوب خدا)، حاکم آن باشد.
▫️
نقد: در این فرض، هم حکومت علوی ولایی بود و هم بعد از حکومت علوی، حاکمان زیادی آمدند که اغلب عدو الله بودند اما اندکی نیز احتمالاً مؤمن و باتقوا یا بنده نسبتاً خوب خدا بودند و مشمول تعریف عام ولیالله و حکومت ولایی میشدند و لذا جمهوری اسلامی، نخستین حکومت ولایی نخواهد بود. علاوه اینکه چنین تعریف سطحی و عامیانهای از حکومت ولایی، نه تمجید بلکه توهین به حاکمان امروزی و در تعارض با نظریه ولایت فقیه است.
▪️
تعریف ۳: حکومتی ولایی است که ولیالله (به معنای خاص = مقربترین انسان در درگاه خداوند) که ولایت باطنی و عرفانی دارد، حاکم باشد.
▫️
نقد: امام خمینی با آن تسلطی که بر عرفان اسلامی داشتند، در تبیین نظریه ولایت فقیه، هر چند ولایت فقیه را همان ولایت رسول الله میدانستند اما هرگز ولایت باطنی و یا انسان کامل و یا ولیالله بودن (بهمعنای خاص) را شرط ولی فقیه بودن، نکردند. هیچکدام از امامین انقلاب درباره خود نیز هرگز چنین ادعایی را مطرح ننمودند و خود را ولیالله به معنای خاص، یعنی مقربترین انسان در درگاه الهی معرفی نکردند و حتی در مواردی، مخالفت شدید خود را با طرح چنین مطالبی، بیان داشتند. در قانون اساسی نیز احراز شروطی مثل فقیه، شجاع، مدیر، مدبر، عادل و باتقوا بودن، برای ولی فقیه آمده است اما هوشمندانه، پسوند "تر" و "ترین" آورده نشده است. زیرا مثلاً شجاعت، قابل احراز و اثبات است اما شجاعتر یا شجاعترینِ امّت بودن، احرازپذیر و اثباتپذیر نیست؛ چه رسد به ولیاللهِ مطلق بودن و ولایتِ باطنی داشتن.
▪️
تعریف ۴: حکومتی ولایی است که مردم، با حاکم بهعنوان ولیالله (به معنای عام یا خاص) بیعت کنند.
▫️
نقد: در این فرض مردم بعد از پیامبر حاکمان را خلیفةالرسول میدانستند و شؤون ولایی و حاکمیتی پیامبر را برای کسی که درست یا غلط، جانشین رسول خدا قلمدادش میکردند، اعم از خلفای راشدین و سایرین، ثابت میدانستند. بخش قابل توجهی از مردم این زمان نیز ولی فقیه را نائب امام زمان(عج) در امور حِسبه یا فراتر از حِسبه میدانند. از بیان شباهت و تفاوت دایره معنایی خلیفه (جانشین) و نائب (نماینده) میگذرم. به هر حال، بنا بر فرض این تعریف، حکومت ولایی حتی قبل از حکومت علوی، وجود داشت.
▪️
تعریف ۵: حکومت ولایی حکومتی است که هم حاکم ولیالله باشد و هم مردم به این عنوان او را بشناسند و به این خاطر، حکومت او را بپذیرند.
▫️
نقد: احتمالاً منظور آن خطیب، همین تعریف از حکومت ولایی بود اما ایراد آنجاست که ایشان معلوم نکرد منظورش ولیالله به معنای عام است یا خاص. اما با توضیحات بعدی وی معلوم میشود که منظورش ولیالله مطلق به معنای خاص است. زیرا در ادامه میافزاید: «فقیهترین، شجاعترین، مدبرترین، باتقواترین فرد امّت در رأس قرار گرفته است. بعدش دیگر، خودِ معصوم است، بعدش خودِ ولیالله اعظم است.» لذا همان مواردی که در نقد تعریف سوم از حکومت ولایی برشمردم، به این تعریف نیز وارد است. علاوه بر آن، جای این سؤالات باقی است:
- این تعریفِ، بهمعنای ولایی بودنِ حکومت است یا ولایی بودنِ مردم؟
- با ولیالله دانستن حاکم از سوی چند درصد مردم، ولایی بودنِ حکومت یا مردم، محقق میشود؟
- آیا آماری از میزان ولایتمداری یا ولایتپذیری مردم در آن زمان و این زمان وجود دارد؟
- سنجه تشخیص ولایتمداران چیست؟
@Dr_AlirezaAzad
ادامه در 👇