خدیجه هستم ۳۸ساله و ساکن یزد… اون شب خیلی حرف زدیم و بالاخره با هر ترفندی بود جعفر رو راضی کردم و چند روز بعدش باهم رفتیم دادگاه و تشکیل پرونده دادیم..بعد از تشکیل پرونده برام وقت گذاشتند که خیلی طولانی بودبه منشی گفتم:اوووو چقدر دیر…نمیشه زودتر باشه…منشی گفت:نه .اینجا دولتی هست و تقاضا بالا…گفتم:مگه غیر دولتی هم داریم؟؟منشی اطرافشو نگاه کرد و وقتی مطمئن شد کسی نیست اروم گفت:من یه مرکز باروری میشناسم که دکترش بصورت غیر قانونی اینکار رو در عرض یکی دو روز انجام میده و نیازی نیست یکی دو سال صبر کنید…گفتم:غیر قانونی یعنی چی؟؟منشی گفت:یعنی عمل آ یو آی انجام میده اما اسپرم رو خودش توی آزمایشگاه از افرادی که ما نمیشناسیم میگیره و بعد به متقاضی تزریق میکنه……متعجب گفتم:مثلا چه افرادی؟؟بالاخره بچه ژن رو از مادر و پدر میگیره…..نکنه از افراد شرور بگیرند و بچه ایی که تحویل ما میدند شر و شرور بشه؟؟؟خانم منشی گفت:من اطلاع ندارم….اگه میخواهی شماره بدم….اگه نه که منتظر نوبت باشید…گفتم:باشه!!!شماره رو لطف کنید تا برم یه تحقیقی بکنم..... ادامه در پارت بعدی 👇