📌روضه شب تاسوعا / حضرت ابوالفضل(ع)
🔰حدود چهار هزار نفر از سپاه دشمن دور او را گرفتند و به سوي او تير مي انداختند تا مانع رسيدن وي به آب شوند. پس از ساعتها تشنگي و جنگ، عطش بر تمام وجودش چنگ انداخته بود. آب از زير پاي اسب روان بود و عباس را به خود مي خواند. عباس مشتها را پر از آب کرد و به لب نزديک نمود تا بياشامد،اما به ياد تشنگي حسين(ع) و اهل بيت او افتاد. آب از کف بريخت، مشک را پر کرد، بر دوش راست انداخت و مرکب را به طرف خيمه ها تازاند.
🔰لشگر دشمن براي آنکه همين چند جرعه آب به کام کودکان رسول الله نرسد راه را بر او گرفتند و از هر طرف بر او حمله کردند. عباس با آنها پيکار مي کرد تا اينکه يکي از لشگريان با شمشير دست راست وي را قطع کرد.
💎عباس قهرمان فرياد برآورد:
والله ان قطعتموا يميني ـ اني احامي ابدا عن ديني
و عن امام صادق اليقين ـ نجل النبي الطاهر الامين
يعني:
به خدا سوگند حتي اگر دست راستم را قطع کنيد
تاابد از آيينم دفاع خواهم کرد
و از امامي که صادق اليقين است
همان فرزند پيامبر پاک و امين
🔰آنگاه مشک را به دوش چپ انداخت و شمشير به دست چپ گرفت و از بين دشمن به راه خود ادامه داد که ناگهان، تيغي بر دست چپ حضرت وارد شد و آن را نيز قطع کرد. اما غريو شير حيدر آسمان را پر کرد که:
💎يا نفس لا تخشَي من الکفار ـ و ابشري برحمة الجبار
مع النبي السيد المختار ـ قد قطعوا ببغيهم يساري
فاصلهم يا رب حر النار
يعني:
اي نفس! از کافران هراس به دل راه مده
و مژده باد بر تو که شايسته رحمت خداوند دستگير شدي
در سايه پيامبر بزرگ صاحب اختيار
(خداوندا) دشمنان، با شقاوت دست چپم را نيز قطع کردند
پس اي خدا، آنان را به آتش خشمت دچار کن
🔰عباس نااميد نشد و مشک را به دندان گرفت تا به خيمه رساند.
اي مشک! تو لا اقل وفاداري کن ـ من دست ندارم، تو مرا ياري کن
من وعده ي آبِ تو به اصغر دادم ـ يک جرعه براي او نگهداري کن
اما تير بعدي مشک را از هم دريد و آبها را بر زمين داغ کربلا ريخت تا عباس (ع) ديگر مأيوس شود.
اي مشک! نگه کن تو به بالاي سَرم ـ «زهرا» ست نشسته، آبروداري کن
🔰لختي بعد، تيري به سينه مبارک حضرت (ع) نشست و وي را از اسب به زير انداخت، تا کار تمام شود و لبتشنگان، بيساقي و حسين (ع) بيعلمدار گردد.
🔰سرانجام يکي از لشگريان دشمن به پيکر نازنين حضرت حمله کرد و با عمود آهنين بر فرق عباس زد که سر او ـ مانند فرق مبارک پدرش علي (ع) ـ شکافت و بر زمين افتاد و فرياد زد: «يا ابا عبدالله عليک مني السلام ــ برادرم خداحافظ».
🔰امام (ع) خود را به پيکر بي دست برادر رساند و چون وي را ديد که به شهادت رسيده است، فرمود: «الان انکسر ظهري و قلت حيلتي ــ اکنون کمرم شکست و راه چاره بر من بسته شد» ...
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
❣️به رسانه مردم نهاد شیعه عترتنا بپیوندید↙️
🆔
@etratona
✳️با سرچ کلمه عترتنا در گوگل سایت دینی مذهبی
#عترتنا را مشاهده و از مطالب آن بهره مند شوید✳️