: 🗣 شب 🐐🐏🐑 چوپان دروغگو نگارش جدید! قسمت اول 1️⃣ ▪️یکی بود یکی نبود ،غیر از خدا هیچ کس نبود . ▫️چوپانی مهربان بود که در نزدیکی دهی ، گوسفندان را به چرا می برد . ▫️مردم ده که از مهربانی و خوش اخلاقی او خرسند بودند ▫️تصمیم گرفتند که گوسفندانشان را به او بسپارند ▫️تا هر روز آنها را به چرا ببرد . ▫️او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود ▫️و مردم نیز از این کار راضی بودند . ▫️ برای مدتها این وضعیت ادامه داشت و کسی شکوه ای نداشت تا اینکه ... ▪️یک روز چوپان شروع کرد به فریاد : 🐩 آی گرگ آی گرگ! وقتی مردم خود را به چوپان رساندند 🙀دریافتند که گرگی آمده است و یک گوسفند را خورده است! ▫️آنان چوپان را دلداری دادند ▫️و گفتند نگران نباشد و خدا را شکر که بقیه گله سالم است . ▫️اما از آن پس ، هر چند روز یک بار چوپان فریاد میزد : 🐩گرگ ، گرگ ، آی مردم ، گرگ . ▪️ وقتی مردم ده ، سرآسیمه خود را به چوپان می رساندند ▫️می دیدند کمی دیر شده و دوباره گرگ ، گوسفندی را خورده است . ▫️ این وضعیت مدتها ادامه داشت 😩و همیشه مردم دیر می رسیدند و گرگ ، گوسفندی را خورده بود! 🔸ادامه دارد ... ✅ به جوالدوز بپیوندید👇 https://t.me/JAVALDUOZ ✅ایتا https://eitaa.com/JAVALDUZ ✅گپ https://gap.im/JAVALDUOZ ✅سروش https://sapp.ir/javalduz