🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
🌹﷽🌹 #قصص_الانبیاء #زندگینامه_حضرت_موسی_ع 5⃣ #احسن_القصص قصه های زیبای قرآن 💞❣مادر موسي(عليه‌ا
🌹﷽🌹 6⃣ قصه های زیبای قرآن مادر موسي(عليه‌السلام) با اين خبر از بيم و ناراحتي هوش از سرش پريد و تنها قلبش براي موسي(عليه‌السلام) مي تپيد، نه چيز ديگر، از فرط نگراني نزديك بود راز خود را فاش سازد، ولي خداوند دل او را ثابت نگه داشت و وي را در زمره مؤمنين قرار داد، كه به وعده الهي در بازگرداندن موسي(عليه‌السلام) به سوي او اطمينان داشته باشد. طولي نكشيد كه احساس كردند نوزاد گرسنه است و نياز به شير دارد، به دستور فرعون مأمورين به جستجوي پيدا كردن دايه رفتند، چندين دايه آوردند، ولي نوزاد، هيچ يك از آنان را نگرفت. كودك لحظه به لحظه گرسنه‌تر و بي‌تاب تر مي‌شود، پي در پي گريه مي‌كند و سر و صداي او در درون كاخ فرعون مي‌پيچيد و قلب آسيه همسر فرعون را به لرزه درمي‌آورد. مأمورين بر تلاش خود مي‌افزايند. ناگهان در فاصله نه چندان دور، به دختري برخورد مي‌كنند كه مي‌گويد: من زني از بني اسرائيل را مي‌‌شناسم، كه قلبي پر محبت دارد. او نوزاد خود را از دست داده و حاضر است شير دادن نوزاد كاخ را بر عهده گيرد. با راهنمايي وي نزد مادر موسي(عليه‌السلام) رفتند و او را به كاخ فرعون آوردند، نوزاد را به او دادند. وي با اشتياق تمام مادر را پذيرفت و از شيره جان مادر، جان تازه‌اي پيدا كرد، برق خوشحالي از چشم‌ها جستن كرد، مخصوصاً مأموران خسته و كوفته كه به مقصود خود رسيده بودند، از همه خوشحال‌تر بودند. همسر فرعون نيز نمي‌توانست خوشحالي خود را از اين امر كتمان كند. به اين ترتيب خداوند به وعده‌اش وفا كرد كه به مادر موسي(عليه‌السلام) فرموده بود: «ما او را به تو برمي‌گردانيم». ... 🌸اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌸 https://eitaa.com/GharibtarinEmam