فرصت مطالعاتی به آمریکا (از سال 2007 تا 2009) قسمت سوم: (سفر قسطی به جهان فرهنگی متفاوت) از صندوق قرض‌الحسنه بسیجیان 4 میلیون تومان وام گرفتم تا بلیط اولین، دورترین، و طولانی‌ترین سفر خود را کلید بزنم. این اولین سفر قسطی من در سلسله سفرهای آینده‌ام بود، سفرهایی که بخشی از زندگی‌ام را برایش هزینه کردم. یادم هست که در یکی از کلاس‌های ضیافت دانشگاه شیراز یکی از اساتید به من تعریضی داشت که «ظاهرا شما بیش از دکتر ظریف سفرخارجی رفته‌اید» و چرا من نرفته‌ام؟ تلقی‌ ایشان این بود که همۀ ما آخوند‌ها وصل به مراکز دولتی هستیم و سفرهای آسان و رایگان می‌رویم. من تنها پاسخ‌ام به ایشان این بود که هزینه‌های سفرم را با قناعت در زندگی شخصی‌ام جور می‌کنم. بی پولی در سفرهای خارجی‌ام همواره یکی از نقطه‌های اضطراب و رنج من بوده است. در دوبی با تورِ شهریِ هتل به مرکز خرید رفتیم تا در اولین سفر شاید چیزی تهیه کنیم ولی با دیدن قیمت‌ها به اتفاق خانواده دست از پا درازتر برگشتیم. بیمه من و خانواده در آمریکا، واقعا بیمه مرگ بود و حداقل‌ها را پوشش می‌داد. برای مشکلات مالی‌ای که درآمریکا داشتم همین بیمه را هم چهار ماه تمدید نکردم تا اینکه مسئول مربوط به ویزای من در دانشگاه UVA متوجه ماجرا شد و هشدار داد که نداشتن بیمه در آمریکا بازی با مرگ است و بدون بیمه بهتر است به کشور خودتان برگردید و من ناگزیر شدم مجدد بیمه‌ام را تمدید کنم.   به هر حال، با پرواز ایران‌ایر به سمت لندن حرکت کردیم. کسی بخواهد ایرانی‌ها را بشناسد باید پروازهای ایرانی را تجربه کند و آن را با پروازهای غیر ایرانی مقایسه نماید. در پرواز‌های ایرانی مسافران با هم گرم هستند. حتی در صف دستشویی هم مردم فرصت را غنیمت می‌شمارند و با هم گعده می‌کنند. برخی اصلا قرار ندارند و کمتر سرجای خود می‌نشینند و مدام در رفت و آمد هستند تا زمانی که مهمان‌دار اعلام هشدار کند. ارزش پروازهای ایرانی را زمانی می‌توان به درستی درک کرد که پروازهای دیگر را تجربه کرده باشید. یادم هست در سفر به شهر ریو (در برزیل)، که سفر قسطی دیگرم بود با وامی که از بانک مهر اقتصاد برداشته بودم، پروازم از دوبی به ریو قریب به 15 ساعت طول کشید. در طول این پرواز که جز دو نفر، همه غیر ایرانی بودند، مسافران یا می‌خوردند، یا می‌خوابیدند و یا فیلم نگاه می‌کردند و ارتباط مسافران با همدیگر بسیار سرد و نوعا خشک بود و این خشکی و سردی را من کم و بیش در سفرهای بعدی‌ام از شهر شارلوت آمریکا به سانفرانسیسکو، از کشور عمان به فیلیپین، از اینسبورگ به وین در اتریش، و از کلن به هامبورگ در آلمان مشاهده کردم. ادامه 👇👇 @Habibollah_Babai