یادداشت‌های آمریکا قسمت دوازدهم (تعلیم داروینیسم در مدارس) یکی از دغدغه‌ها و نگرانی‌های ما در مورد فرزندان خود، آموزش داروینیسم، اصول و مبانی آن در مدارس بود. یه روز پسرم محمدمهدی (که در همان مدرسه گرییر پیش دبستانی می‌رفت) از مدرسه برگشت و سرسفره ناهار گفت که «ما هم حیوان هستیم». هرچند معلم مهدی در پاسخ به ایمیل اعتراضیِ من توضیحاتی داد، ولی بعدها از دکتر حویزی شنیدم که مسئله داروینیسم در برخی ایالت‌های آمریکا همچنان یکی از مسئله‌های چالشی بین دولت و کلیسا در دادگاه‌هاست. کلیسا استدلال می‌کند چیزی که هنوز فرضیه است و اثبات نشده، چرا باید در مدارس به بچه ها آموزش داده شود. از یکی از دوستانم که به تازگی از آلمان برگشته، پرسیدم که دکتر چرا برگشتی؟ دلایلی را گفت  که یکی از مهم‌ترین آنها همین تعلیم داروینیسم در مدارس بود. می‌گفت که پسرم روزی آمد به من گفت که «بابا ما هم حیوان هستیم». کلی استدلال کردم تا اینکه پسرم پذیرفت انسان با حیوان تفاوت‌هایی دارد. دوباره بعد از مدتی پسرم برگشت گفت که پدر جان ظاهرا ما تفاوتی با حیوان نداریم، و من دوباره استدلال کردم که ما انسان و متفاوت هستیم. بعد از مدت‌ها پسرم گفت که بابا! ظاهرا اینجا فقط من و شما هستیم که انسان را انسان می‌دانیم، بقیه انسان را حیوان تلقی می‌کنند. در موزه طبیعی واشنگتن (در نزدیکی کنگره) در قسمت ورودی موزه، سیر تکامل اسکلت‌های انسانی به نمایش گذاشته شده بود و درآن، اسکلت‌های میمون، جزوی از تبار انسانی ترسیم شده بود و همزمان در سالن نمایش موزه نیز معلم داروینیسم، نظریه تکامل را شرح و بسط می‌داد. نکته مهمی که بعدها شواهد زیادی برای آن پیدا کردم، تفاوت «داروینیسم در غرب» با «داروینیسم در شرق» بود. داروینیسم در شرق و در جامعه‌ای مانند ایران صرفا یک نظریه و یک اندیشه بود، ولی داروینیسم در غرب نه صرفا یک فکر، بلکه یک فرهنگ بود. فرهنگی بودن داروینیسم را، آنچنان که برخی از دوستان آمریکایی‌ام می‌گفتند، می‌توان در استخرهای لخت و عریان مشاهده کرد. این یکی از نمونه‌های بسیار بارز در تفاوت بین «غرب مانده در غرب» و «غرب آمده به شرق» بود. «سگ‌بازی» در غرب نیز در راستای همین داروینیسم و نوعی از همذات‌پنداری با حیوان خانگی از جمله سگ بود. به نظرم پدیدۀ «انسان‌های سگ نما» در انگلستان نیز دقیقا چیزی جز همین حیوان‌پنداری انسان و البته این‌بار سیر معکوس او از انسان بودن به حیوان شدن نبوده و نیست. به نظرم کسی که فرهنگ داروینیسم را در غرب ندیده باشد و انسان به مثابه «بدن» را تجربه نکرده باشد، نمی‌تواند عمق سکولاریسم و عرفی شدن را به درستی درک کند و من فکر می‌کنم تفاوت بنیادین و اصلی ما با جهان غرب دقیقا در همین نقطه، در معنای انسان، جایگاه انسان، و ارزش انسان است که برآیند آن می‌تواند تمدن اسلامی را از تمدن غرب به کلی متمایز سازد.  @Habibollah_Babai