قسمت نوزدهم (دعوت از هانتر برای شام)
یکی از راههای شناخت من از فرهنگ آمریکا، نشستن با اساتید و گفتگو با آنها بود. بدین منظور افراد مختلفی را برای شام یا ناهار به منزل دعوت میکردم. س شام یا ناهار گفتگوهایی صورت میگرفت که در دانشگاه و موسسه زمینههای آن وجود نداشت.
یکی از این اساتید جیمز هانتر بود که به همراه خانماش برای شام به منزل ما اومد. همسر هانتر قصهنویس بود و در قصهگویی هم مهارت داشت. قبل از شام، برای بچههامون قصه جذابی را در بارۀ «کودکی که از مادرش خوشش نمیآمد» تعریف کرد (برنامه قصهگویی از برنامههای رایج در مدارس هم بود مثلا یه پیرمردی هر از چندگاهی با عروسکهاش میاومد Greer School و برای بچهها قصهگویی میکرد). بعد از قصه خانم هانتر، سر میز شام نشستیم. همسرم شام ایرانی را همراه با طرح ایرانی آماده کرده بود. خانمم در تزئین سفره و طرح روی پلو نوعا از طرح بتهجقه استفاده میکرد و این برای میهمانان ما از جمله هانتر و خانوادهاش بسیار خوشآیند بود.
پیش از این هم اشاره کردم که ارتباطات فرهنگی از طریق خوراک ایرانی یکی از رایجترین و موثرترین ارتباطات ما با دوستانی از فرهنگ غیرایرانی بود. شبیه همین نوع ارتباط را ما در کنفرانس اخیر مطالعات تمدن در شهر سوجوی چین تجربه کردیم و دیدیم که گاه ارتباط و تعامل فرهنگی از طریق سوهان قم (دیپلماسی سوهان) میتواند موثرتر از روابط فرهنگی دیگر باشد.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا