هدایت شده از مهر فرشته ها 🇮🇷
گوش کسی مثل من، همیشه مهمان سخنرانی های خارج از دستوره👂 همه جا و از همه کس😑 مثلا دوست خانوادگی مون، معتقده من کله‌م بوی قرمه‌سبزی میده.🤭 لااقل باید پنج سالی با شور و حال میگشتم و خرج میکردم و لذت میبردم بعد به فکر بچه می‌افتادم. آخه الان خرج بچه انقدر بالاست که نمیشه به چیز دیگه ای فکر کرد!!🙄 دخترخاله ها وقتی میفهمن باردارم، با دهن باز و چشمای گرد میگن مگه چندتا بچه میخوای؟؟😯 بس نیست؟ بذار نفس بکشی بابااااا!! صدای برادرشوهرم رو میشنوم که همسرم رو نصیحت میکنه، که به فکر خودتم باش، چقدر توان داری که همش کار کنی؟! 👥 مامانم همیشه نگرانی تو چهره شون هست، که چندسال دیگه حسابی ضعیف میشی، شکسته میشی!👵 بابام هم همیشه حرص میخورن که تو این اوضاع جامعه، اصلا به فکر آینده شون هستین که بچه‌دار میشین؟! 👴 و ما هم همیشه به همه شون فکر میکنیم، و همیشه با لبخند تو ذهنمون حلش میکنیم🙃 ما هم میگردیم خوش میگذرونیم، ولی نه تا اروپا و کشورهای عربی!!😌 ما هم مثل بقیه، با گذر زمان پیر و شکسته میشیم. و عوضش سر پیری یه خانواده شاد و جوان داریم که مایه دلخوشیمونه🤩 بالاخره ما هم خونه میخریم، حالا یک کم سخت تر. ولی این سختی به بودن جگرگوشه هامون کنارمون می‌ارزه😘 و... امروز یه سخنرانی خارج از دستور متفاوت شنیدم... خانومی که پر از دلشوره و التهاب بود، ردیف عقب صندلی های انتظار سونوگرافی مامانش تماس گرفت و سوال پیچش کرد، خیلی کلافه بود. انگار این حرفها رو مدتها تو دلش نگه داشته بود😕 میگفت بیخود از این دکتر به اون دکترم نکن. دیگه خسته شدم. گفتین اول درستو تموم کن، گفتم چشم. گفتین حالا زوده، خامی نکنی ها، برای خودتون خوش بگذرونید، بچه وبال گردن تون میشه... گفتین ای وای شما خودتون هنوز خونه ندارین، باید به فکر آینده هم باشین، فعلا کار کنید وقت هست...🗣🗣 جوونی و فرصتم رو از دست دادم😭 امروزم جواب نگیرم، اقدام میکنم برای پرورشگاه...😕 دیگه گوشام نمیشنید.. یه بوق ممتد تو سرم پخش میشد 🤯 چقدر همه چیز به گوشم آشنا بود... خدا رو شکر کردم و از ته دلم براش دعا کردم🤲 کاش خودش هم برای خودش فکری کرده بود!... ؟ https://zil.ink/mehre_fereshteha