هم قلم
« و فَدَیْناهُ بِذبْحٍ عظیم»
🔖سلام بر «قربان» و درود بر «قربانی» 🔹چه «عارفانه» گذراندی «لیلهٔ قدرت» را و چه با شکوه سردادی، نوای «عرفه» را در سرزمین میقات؛ که حاصل این همه عاشقی و تهجدت، «وصال‌به معشوق و قربان‌شدن» است. 🔹 اکنون که راهیِ قربانگاه شدی، چگونه شکوفه‌زدی؛ که «شمیمِ شکوفه‌های رنگارنگت» عالَمی را مست و حِیران کرده‌است؛ که اینچنین مسیر عِطر تو را کوچه‌به‌کوچه نَفَس می‌کشند تا..... آری! مسیرِعشق به تو، از «بارگاه غدیر» می‌گذرد. چر‌اکه «غدیر»، «محلِ تبلورِ ذاتِ علیِ‌‌اعلاست»؛ همو که با نفس‌هایش تو را لایقِ‌قربانی‌ کرده‌است و مرا اینچنین «شیدایِ قربان» و اینک این «کعبه» است که مرا می‌خواند که گِرد «امامت» طواف کنم، نه دورِ او، که «کعبهٔ من، امامِ من است وطوافِ بی‌امام، دوری باطل». 🔹آری‌! خوب یادم هست، پیمانِ نخستین بعد از ندایِ‌ دعوتِ‌فطرت؛ که «أَلَسْتُ بِرَبِّکُم» به «قالوابَلی لَبَیْک‌اَلّلهُمَّ‌لَبَیک» ختم‌نشده، که «لَبَیک»، «ترنّمِ روحِ شیعه» است؛ آنگاه که در عهدِ اَزَل «حُبِّ عَلی واولادش» آنچنان ظرفِ وجودش را لبریز از عشقِ مولا کرده که با هر نفسی صدا می‌زند، « عَلیٌ حُبُّه جُنَّه، قَسیمُ‌النّارِ والْجَنَّه». وحال‌اینک، روز «قربان» است و «موعد قربانی» و «حسین که امامِ من است و وَلِیِّ‌ابْنِ وَلّی»، طواف عشق رها‌کرده؛ با «عِطرِ گلاب و سیب» عاشقانش را به سرزمین کرب وبلا می‌‌خواند، تا «ذبح عظیم»باشد. 🔹حسین جانم! بگو چه عهدی بسته‌ای در میقات؛ که خود لایقِ «خونِ خدا» گشته‌ای و ندای «هَل مِن ناصِرت» را تا صبحٍ ظهور منجی، در گوش زمین وزمان طنین‌انداز خواهد‌کرد‌؛ تا عاشقان‌ِحَریمِ حَرَمت، به‌امیدِ وصلِ تو شب وروز دستِ اَدَب برسینه، ندا سردهند که: «صَلَی الله عَلَیک یا اَباعَبدالله» ✍🏻 🗒️@HamQalam