🔺کار دل دلبستگی است. می‌گویند: این ظرف که مظروفش باید حبّ الهی باشد، اگر حبّ غیر خدا در آن جایگزین شود، بی‌ادب است. آنچه که متناسب با آن ظرف بود و باید در آن راه، که مورد رضای الهی بود، مصرف می‌شد، این بود که حبّ خدا در این ظرف می‌آمد و جایگزین می‌شد نه حبّ غیر خدا. لذا این مطلبی که در روایات هست که قلب خود را ادب کن و اینکه می‌گویند: ادب قلب به تطهیرش است، یعنی پاک کردن قلب از حبّ به غیر خدا. به این می‌گویند: ادب قلب. 🔻لذا در معارف ما، در باب سلامت قلب و بیماری قلب، که کدام دل سالم است و کدام دل بیمار، معیار حبّ به خدا است. دلی که به دنیا تعلّق گرفته باشد، یعنی در آن دل، حبّ به دنیا رسوخ کرده باشد و دلبسته به دنیا شده باشد، این قلب مریض است. گفتم: بی‌ادب است، در بیماری‌اش هم می‌گویم: این بی‌ادب، بیمار است. بی‌ادبها بیمار هستند. 🔺 اگر تعلّق دل به یک چیز محدود باشد، قلب هم محدود میشود. امّا اگر تعلّق دل، به یک چیز نامحدود باشد، رشد قلب هم بی نهایت می‌شود. 🔻در روایت هست که «قال الله تعالی لعیسی(علیه‌السلام) أدِّب قلبک بالخشیه»؛ خشیت یک حالت درونی است که بر محور علم و معرفت استوار است. چه بسا آن خوفی که از درک عظمت خدا ناشی می‌شود را خشیت تعبیر میکنند. «أدب قلبک بالخشیة»6؛ در ربط با حالات است. 🔺اولیای خدا عاشق عبادت بودند اولیای خدا هم در ربط با اعمال خودشان همین روش را داشتند. آنها هیچ‌گاه از عبادت‌، زدگی پیدا نمی‌کردند. این است که می‌بینید آن‌ها عاشق عبادت بودند. از پیغمبر اکرم؛ «قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ»8 نماز نور چشم من است. در روایتی از امام باقر(علیه‌السلام) نقل شده است که؛ «کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یُصَلِّی فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ أَلْفَ رَکْعَةٍ»9 ؛ این تعبیرات را راجع به امیرالمؤمنین هم داریم. نه اینکه اینها خسته نمی‌شدند، کأنّه نیرو هم می‌گرفتند. روایت از امام حسن(علیه‌السلام) است که حضرت می‌گوید شب جمعه بود، دیدم مادرم در محراب ایستاد و مشغول به نماز و عبادت شد و تا صبح مشغول عبادت بود. یا این تعبیراتی که راجع به زهرا(سلام الله علیها) است که به قدری به عبادت می‌ایستاد، که پاهای حضرت ورم می‌کرد، احساس نمی‌کرد. اولیای خدا، رشدی را که برای دل مملو از حبّ به خدا بود را از حالات و اعمال تغذیه می‌کردند و این اعمال برای‌شان رشد صعودی داشت @a_fatemi24