- از سراب تا سرِ آب آرام آغاز كرد آن قدر آرام كه باورم نمي‌شد اين آغاز به آن انجام برسد. از و پرسيد. بخش بدبين دلم مي‌گفت لابدّ از آن مردماني است كه با خواندن چند و خاطره از بزرگان و علما دچار گرفتگي جوّ شده ‌اند و مي‌خواهند شوند ولي بخشِ خوش بين دل اميدوارم مي‌كرد كه نه ان‌شاءالله اينچنين نيست و دنبال و خداست؛ خيلي زود هم فهميدم حقّ با اين بخش بوده نه آن بخش و بنده خدا سرشار از و است؛ حتّي اگر جرأت مي‌كردم را هم اضافه مي‌كردم، ‌امّا چون مي‌دانم تشخيص نورانيتِ به اين معنا حرفي است بزرگتر از دهان بنده و حتّي بزرگتر از بنده ‌ها به همان اكتفا مي‌كنم. برعكس بسياري از مخاطبين وقتي حرف مي‌زد حرصي براي زياده گويي نداشت و وقتي گوش مي‌داد فقط گوش مي‌داد و بر پابرهنه آمدن در ميان صحبت هيچ اصرار نمي‌كرد (باز هم برعكس خيلي‌ها!) از آن با همّت هايي بود كه به دنبال و رسيدن به به هر جا سرزده‌ اند و در هر گوشه و كناري كه نشاني از آن شنيده‌ اند سراغش را گرفته‌اند. خودش مي‌گفت 15 سال به هر دري زده است تا به واقعي و حقيقي برسد و ظاهراً چون اوايل راهنماي خوبي نداشته حتّي در بيابان هاي _هاي_كاذب هم دنبال چشمه‌اي زلال گشته بود گرچه آن‌طور كه خودش مي‌گفت سراب‌هاي آب ‌نما سيرابش نكرده‌اند و به نتيجه مطلوب و مقصد و مقصود خود نرسيده است. از قريب به اتّفاق غربي و شرقي و شمالي و جنوبي هم آگاه بود و مزه‌ شان كرده بود از زير شاخه‌هاي و مكاتب آمريكاي جنوبي گرفته تا شعبه‌ هايي از و تفكّرات و غيره و غيره اهل مراقبه بود. از هدايتش و براي راه يافتنش به حق و حقيقت كه گفت داشت كار چشمم را به گريه مي‌كشاند. با عنايت خداي كريم از آن سرابِ تاريك تا سرِ آبِ حقيقت راه يافته بود و در اتّفاقي عجيب با مرحوم -كه درجاتش افزون باد- ارتباط گرفته بود و به نوعي آغاز هدايتش را اثر عنايت ايشان مي‌دانست بعد هم خودرا در دامان الطاف مرحوم رحمة الله عليه ديده بود و عجيب به ايشان علاقه داشت. برشی از حجت الاسلام و المسلمین استاد در 🌀 @HamidVahidi_ir 🌐 http://hamidvahidi.ir