همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_هشتادُدو صبح، با سطل‌های گِل به جان تویوتاهای س
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 از امروز آموزش‌های تاکتیک و جنگ شهری را برای نجباء، مدافعانِ عراقیِ حرم، ارائه می‌کنم. نیروهای تکفیری برای جنگ‌های شهری خوب آموزش دیده‌اند. ما باید در مقابل، بدانیم که چگونه تاب‌آوری را در مناطق شهری افزایش دهیم و این مناطق را حفظ کنیم. این آموزش‌ها چند روزی ادامه پیدا می‌کند. چیزی که این‌جا کمبودش را بسیار احساس می‌کنم، دانستن زبان عربی است. دست و پا شکسته منظورم را می‌رسانم؛ اما بیش‌تر با زبان بدن! زبان، این‌‌جا به کارمان می‌آید تا به دل‌های نیروها پل بزنیم. مقاومت ما، بیش‌تر از جنس مقاومت روحی است. ایمان و اعتقادمان است که ما را در این جبهه نگه می‌دارد؛ و نزدیک شدن به نیروها، کمک می‌کند که اعتقاداتمان به هم نزدیک شود. آخر هفته است. فرمانده تیپ دستور داده که به منطقه شیخ نجار بروم. راستی! این‌جا به فرمانده تیپ، فرمانده «فوج» می‌گویند. از بچه‌ها جدا می‌شوم. شیخ نجار از مناطق مهم در حوالی حلب است و برای اسرائیلی‌ها، اهمیت دارد. سه سال قبل، سقوط شهرک صنعتی شیخ نجار در کنار سقوط فرودگاه حلب و محاصره زندان مرکزی شهر، همه را در شوک فرو برده بود و حالا فضا قدری آرام‌تر شده... ۸۳ 📔