✍مجتبی هر روز میومد و
#التماس میکرد تا پدر و مادرم
#راضی بشن بذاره بره ولی مادرم چون خیلی وابسته داداشم بود به هیچ عنوان راضی نمیشد، چندبار همینطور گفت وگفت و خانواده اجازه نداد تا اینکه
#محرم و
#صفر اومد و مجتبی هر شب هیئت بود وگاهی وقتاهم
#نوحه میخوند، شبا که میومد خونه با مادرم حرف میزد و میگفت: مادرجان من باید برم
#حرم حضرت زینب(س) من باید برم دفاع کنم از حرم بی بی زینب(س) و همینطور اشک میریخت، تا اینکه مادرم رضایت داد، «مجتبی» روز جمعه بود که میرفت سمت
#تهران و بهم زنگ زد و گفت: آبجی جان
#حلالم کن گفتم: داداش برو و زود برگرد مواظب خودتم باش،ولی ، گفت: این راهی که من میرم برگشتنش باخداست؛ «مجتبی»آرزوش شهادت بود، بعد از
#شهادت«مجتبی» دوستاش و همرزمانش میگفتن: که« مجتبی »یکی از بچه های
#فعال ما بود که در هر
#معرکه جنگ شرکت میکرد و میگفت: تنها آرزوش
#شهادت هستش.💔
#نحوه_شهادت_مظلومانه :
«مجتبی »و «رضا اسماعیلی» با هم به دست دشمن افتادن و به
#شهادت رسیدن، «مجتبی» رفته بوده جلو و «رضا »هم به دنبالش رفته تا برش گردونه و بگه جلوتر نره چون منطقه دست دشمن بوده، ولی «مجتبی »روی موتور بوده و نشنیده بود جلوتر که رفته؛
#تکفیری ها با
#میل_گردی میزنن تو سر مجتبی،از روی موتور میفته ،رضا هم که بعد مجتبی اسیر میشه ،میارن و جلوی مجتبی به بد ترین شکل شکنجه میکنن ،ودر نهایت سرش را میبرن 😔تکفیریها این دوتا رو خیلی اذیت کردن ودر آخر هم شهیدشون کردن،مجتبی اولین جاویدالاثر لشگر فاطمیون بود که بعد از ۵ سال پیکرش برگشت.
#همراه_شهدا
#اسارت
#شهید_تیپ_فاطمیون
@Hamrahe_Shohada