💙" سخنان پیر مجلس که تمام شد، سکوت، محیط را پر کرده بود. قلب پس از چنددقیقه، سوالی پرسید: «پس چه چیزی مرا به راه می‌اندازد؟ چه چیزی باید در من باشد تا من بتوانم درست کار کنم؟» عقل بدون فکر گفت: «پیر مجلس که پاسخت را داد. من باید دستاوردهای خودم را به تو بدهم. برایت کافی نیست؟» قلب گفت: «تو واقعاً متوجه نیستی یا کلاً در باغ نیستی؟ مگر نشنیدی که پیر گفت تو نه تنها برای من کافی نیستی، بلکه ناقص هم هستی.» پیر مجلس سرفه‌ای کرد و گفت: «باز من پا در میانی کنم؟ خودتان فکر ندارید؟» عقل و قلب به یکدیگر نگاه کردند. قلب گفت: «ما حرف هم را نمی‌فهمیم. شما بگویید.» پیر مجلس گفت: «بسیارخب؛ از آیات قرآن به این می‌رسیم که قلب، ظرفی است که در آن چیزی قرار می‌گیرد. یعنی قلب یک جایگاه است‌. ممکن است چیزهای مختلفی وارد این ظرف شوند اما بحث این است که چه چیزی را "باید" وارد این ظرف کرد. این بستگی به ما دارد و در اختیار من و شماست که چه چیزی را در آن بریزیم. اما نکته این است که این قلب، از ناحیه‌ی خداوند به بشر اهدا شده؛ این ظرف، تنها به خداوند اختصاص دارد. این جایگاه، جایگاهِ اوست. در زمین برای خداوند ظرف و جایگاهی وجود دارد که خدا پاک‌ترین آن‌ها را بیش‌تر از همه دوست دارد؛ این ظرف چیست؟ منظور همان قلب‌ها است.» ✍ به قلم زینب‌ میم ؛ با اقتباس از سخنانِ آیت‌الله‌العظمی حاج‌آقا مجتبی‌تهرانی .. - سه از بی‌شمار حرف. . . نامه‌های بندگےِ قلب خطاب به عقل :) Eitaa.com/Heiyat_Majazi ♡    ❍ㅤ    ⎙     ⌲ ˡᶦᵏᵉ   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ   ˢᵃᵛᵉ   ˢʰᵃʳᵉ