بعد مدرسه سریع رفتم خونه ، ناهار خوردم و بعد رفتم به کتابخونه هاول ، و موضوع رو براش تعریف کردم اونم چند تا کتاب علمی بهم داد .
بعد دوباره رفتم تریتون .
از چاه اومدم بیرون بچه تو خیابون نبودن چون ظهره به احتمال زیاد همه دارن استراحت میکنن
میخوام برم پیش مد *مدگرل اون چیزای زیادی دمورد نجوم
میدونه شاید تو تریتون چیزای بیشتر درباره ی فضا کشف شده باشه ؟
خونه ی مد رو به یاد دارم . یه کلبه دوطبقه چوبی
در میزنم * مامانش درو باز میکنه مد رو کاناپه دراز کشیده بغلش هم اروناست .
-او لورا خیلی وقته ندیدمت خوبی ؟ -سلام خاله مرسی بله خوبم -خداشکر بیا تو، مد اینجاست
-مرسی در رو بیشتر باز میکنه منم میرم داخل مد یه کتاب نجوم رو به روشه ، ارونا هم رو مبل بغلی نشسته و سرش تو کتابه
مد- سلامم لورا * سرشو بالا نمیاره ولی ارونا من و نگاه میکنه ارونا-سلامم -سلام او دارید کتاب نجومی میخونید ؟ ارونا -بلی -خوبه چون الان برای همین اینجام مد بالخره سرشو میاره بالا-چی ؟
-یه مسابقه نجوم تو مدرسه برگذار میشه ، فرداست منم میخوام یکم بیشتر از افراد توی زمین اطلاعات داشته باشم
ارونا- او مدرسه مضخرف شما هم خوب شده هاا
-حتی حرفشو هم نزن! خندم میگیره مدرسه ی ما و خوب تو یه جمله ؟ ارونا -خب پس چرا مسابقه نجوم گذاشتن ؟
-نمی دونم فکر کنم از کشورای دیگه یاد گرفتن !
*زدیم زیر خنده مد-بیا اینجا بشین ادامه میده خب میخوای یه دیده دیگه از فضا رو ببینی ؟ -معلومه که اره کتابشو داری ؟ مد-نه احمق یه چیز بهتر .. رصد خونه! *وای خیلی زیاد ذوق کردم -واقعاا؟ پشمام یعنی میتونم فضا از این سیاره ببینم!
مد-اره البته کتاباشو هم دارم ولی رصد خونه بیشتر میچسبه
ارونا-پس شما اماده شین منم برم بقیه بچه هارو صدا بزنم
-اوکیهه برو ارونا میره بیرون * مد-خب برم حاضر شم
بلاخره از رو کاناپه بلند میشه و کتابو هم بر میداره
منم دنبالش میرم طبقه ی بالا ، اتاقش اونجاست
درو باز میکنه اتاقش پر عکسای ستاره هاست . کمدشو باز میکنه -خبب چی بپوشم ؟
نگاهی به تیپ خودم میندازم من یه پیراهن سبز پسته ای روی تاپ سفید تنمه شلوارم هم پارچه ای و سفیده .
بعد نگاهی به کمدش میندازم خیلی مرتبه یه تیشرت گشاد سبز پسته ای میبینم و بهش اشاره میکنم -اینو بپوش و شبیه من شو -باشه
اماده شد بچه ها هم جلو در منتظر ما هستن
همشون خیلی خوشگلن-سلام بچه ها چطورید ؟
ویلی- وقتی میخوایم بریم رصد خونه طبیعتا خوب میشیم
میخندم* بچه ها دوچرخه هاشونو اوردن قراره با دوچرخه بریم . دوچرخه من دست یرینه ازش تشکر میکنم که دوچرخمو اورده اونم مثل همیشه مهربون جوابمو میده
بعد سوار میشیم و به سمت رصد خونه میریم .
نورمن مثل همیشه با سرعت خیلی زیاد دوچرخه سواری میکنه و هی وزنشو به سمت چپ و راست میندازه واقعا یجوری این کارو میکنه ، انگار هر لحظه دوچرخه از یه سمت میوفته.. میرابلم که همش تک چرخ میزنه قلب آدم میاره تو دهنش!
#Raz_Daftarcheh part : 37