افسون:
این روزها زندگی و گذر لحظه ها برایم رنگ و بوی دیگری دارند. نمی دانی که حضورت با من همان کاری را کرد که باران با دشتِ خشک می کند. تو مرا سرزنده تر و شاداب تر کردی، تو همان شور جوانه زدن در پسِ سرمای شب بلند یلدایی و وداع شب های کوتاه اسفند!
امیرم! صادقانه می گویم که برای داشتنت، حتی سلول های بدنم هم، ذکر می گویند و نعمتی هستی که شُکرَش جاودانه است.
دلم با بودنت قرص است و خوش به حال دلم، که تو قرصش شده ای!
می شود دستانم را بگیری و مرا با خودت هم قدم کنی، قدم هایی به بلندای سرزمین آرزوها، خروش خاموش نشدنی دریاها و روشنی بی پایان خورشید، بَرداری و هر کجا که خسته شدم، در ساحل امن دلت برایم از صدف های خوشبختی، گهواره ای بسازی و مواظبم باشی. من بودن های بدون تو را نمی توانم تصور کنم، امیرم! همیشگی باش برای دلم.
#ارسالی_افسون
⚜🌷⚜🌷⚜🌷⚜🌷⚜🌷⚜