💡سلبریتیهایی برای جمهوری اسلامی
📍در میانه اصالت، بیسامانی و سیاست
✍سید علی موسوی
وَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ. أَ لَمْتر أَنَّهُمْ فِی کلِّ وادٍ یهِیمُونَ. وَ أَنَّهُمْ یقُولُونَ ما لایفعلون. (شاعران را گمراهان هوسباز هواداری میکنند. آیا نمیبینید که آنان در هر وادیای عطش غلوآمیزی دارند و آنچه اهل عمل به آن نیستند را به زبان میآورند.) حکایت غالب سلبریتیها در ادبیات قرآنی چنین است. ما انقلاب کردیم که استثنایی در عالم طاغوت زده شهوت پرست باشیم. ما باید تلاش کنیم به سمت مصادیق فقره نهایی برویم. إلا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ذکرواالله کثیرا. (مگر آنان که ایمان بیاورند، عمل صالح انجام دهند و بسیار اهل ذکر الهی باشند) صدا و سیمای جمهوری اسلامی و پلتفرمهای تبلیغی نظام اسلامی ابزار هدایت الیالله است و باید مصداق این بخش آخر باشد و قصهگویی او همچون قرآن نه ابزار سرگرمی که زبانی مأنوس برای هدایت باشد.
در هر حال نباید از نظر دور داشت که فقره نهایی استثنا است و نمیتوان توقع اغلبیت از آن داشت. فضای غالبی هنر همین است که قرآن بسیار زیبا و دقیق توصیف کرده است. از اینرو سؤال اساسی این است که با یک هنرمندی که وارد دالان تربیتی، فکری و آرمانی ما نشده و نمیشود، باید چه تعاملی داشت. آیا نباید از او بهره برد؟ به نظرم نوع تعامل اهل بیت علیهم السلام بیشتر روی تربیت هوادار و میدان دادن به ایشان استوار بوده چرا که هزینه همراهی با مکتب اهل بیت بسیار است. شاید بذل و بخشش صله به شاعری نتیجهاش شعری میشد که بلافاصله با صله طرف مقابل تبدیل به ضد خود میشد لذا در سیاست همراه کردن شاعران توسط اهل بیت علیهم السلام به هیچ وجه در سطح راهبردی شاهد حساب کردن روی بازی با برگهای هنرمندان رام جهان سرمایهداری اموی، نیستیم. شاعرانی با اهل بیت بودند که واقعاً همچون دعبل دست از جان شسته و دار خود بر دوش میکشیدند یا اینکه به معنای واقعی کلمه اعتقاد به اهل بیت علیهم السلام در همان حد شعر خودشان داشتند و استفاده ابزاری از شاعران را کمتر شاهدیم.
البته همینجا عرض کنم که شاعران طیف بالادستی سلبریتیها هستند وگرنه سیاست پیامبر اکرم (ص) در مورد مغنیه و رقاص بهعنوان سلبریتیهای آن دوره اساساً حذف آنان از صحنه مرجعیت و اثرگذاری فرهنگی بود.
سؤال این است که آیا با همین سیاست میتوان در این زمانه به جنگ فرهنگی با دشمن رفت؟ تلقی رایج این است که مردم ما هوادار سلبریتیها هستند و باید این واقعیت را بپذیریم. اولاً این تصویر در مورد ایرانی که عشق حسینی و علوی دارد آنقدرها هم درست نیست. مردم ایران آرمان دارند و رسالت و هویتشان در زیست جذاب دنیای سلبریتی زده خلاصه نمیشود. اقلیتی هم که رام سلبریتیها شدهاند، در خلوتشان آرمان شیعی و اسلامیشان زنده است.
پاسخ داده میشود که ما دستمان از هنرمندانی که عمیقاً باور به ارزشهای انقلاب داشته باشند، خالی است. ما در عصر فتوحات نیستیم بلکه در عصر «مقاومتیم». مائیم و اغلبیت هنرمندانی که فی کل واد یهیموناند و یقولون ما لایفعلون و ناچاریم با همینها سر کنیم. اگر از مناقشه در این حوزه بگذریم، حداقل گزاره متقنی که در عصر «مقاومت» مهم است، این است که نباید میدان متابعت غاوون را باز کنیم. ما نباید به این متابعت دامن بزنیم. فرهنگ سلبریتی زده بسیار خطرناک است.
اگر هم میخواهیم از سلبریتی به نفع نظام خدمت بگیریم، حداقل باید سیاستها و قواعد اداره کردن سلبریتی را از همان دنیای خالق این پدیده بیاموزیم. در دنیای غرب سلبریتی در خدمت همان کمپانیای است که او را سلبریتی کرده و کاملاً در راستای منافع آن کمپانی عمل میکند. آن کمپانی نیز ناچار تابع قوانین سخت ایالات متحده و منافع ملی آن است و در حال سرویس دادنهای حساب شده به سازمان امنیت داخلی و سازمان جاسوسی خارجی امریکا است. جالب است که در امریکا چیزی بهعنوان وزارت فرهنگ وجود ندارد اما فرهنگ به شدت تحت کنترل است. دلیل اصلی آن اداره فرهنگ و رسانه در امریکا توسط سازمانهای امنیتی است. طبعاً در جمهوری اسلامی ما با مردم صادقانه و با اخلاق اسلامی تعامل میکنیم اما این به معنای رهایی سلبریتیها و پیروی آنها از هژمونی سازمانهای امنیتی امریکایی نباید باشد.
#ایران_آینده👇🏻
🌐
https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a