💡چرا "نمایشنامه زوال دینداری ایرانیان" خودستیز است؟ 🖊مهدی افراز 🔸گم شدن یک سگ آپارتمانی و استرس غیرقابل وصفِ اعضای یک فامیل برای پیدا کردن آن، حکایتی بود که چند شب پیش توفیق شد به همراه خانواده در محوطه یک بوستان شاهد جزییاتش باشیم. در ابتدا، عمق دل نگرانی ها و ابراز عواطف، موجبات تعجب بود، اما گفتگوها از جائی قابلیت هضم نداشت که مادر خانواده به بقیه تشر زد که به جای بحث های خاله زنکی گوشه ای بنشینند و ذکر أَمَّنْ يُجیب بگیرند! بعد از چند دقیقه هم یکی از دخترانِ جمع با تاکید بر مجرّب بودن توسل به ابراهیم هادی از همگی خواست به نیت مراجعت حیوانشان برای روح آن شهید ختم صلوات کنند و کردند... 🔹این نمونه در کنار رخدادهای بیشمار دیگر، روایت زنده ای از تغییر صورت بندی در سبک دینداری ایرانیان است. این آرایش متفاوت از تجلی ارزش ها و نمودهای دینی توانسته است با نوعی واسازی، فی المثل دلبستگی به سگ خانگی را به صورت تؤامان با ایمان به غیب، مداومت بر سنت های برآوردن حاجات و دل آگاهی به وجود شهید در درون خود تجمیع کند. 🔸در این شرایط نه چندان نوپدید، بخشی از جریان توسعه گرا در ایران فرصت را مغتنم شمرده و با استقرار بر لبه این دوگانگی، تمام اهتمام خود را به کار گرفته است تا اثبات نماید جامعه ایران بی دین شده و در این بین از هر فرصت و پدیده ای برای خلق خرده روایت هایی استفاده می نماید تا کلان روایت "زوال دینداری ایرانیان" را برساخت نماید. در ادامه این متن تلاش خواهم نمود توضیح دهم که چرا این برداشت از حیات دینی جامعه ایران به شدت ظاهرگرایانه، بی زمان، بی مکان ولی از همه مهم تر "خودستیز" است. 🔹هویت فرهنگی ملت ایران واجد دوگانه ذات – پیرامون است، ذات جوهری است که در طول تاریخ به مثابه یک روح در شخصیت فرهنگی ایرانیان ساری و جاری بوده است. این ذات در سیر مواجهه با دنیای بیرون خود، همواره مجموعه ای از امور متنوع را به منزله عوارض پیرامونی پذیرا بوده است. این لایه های پیرامونی خرده فرهنگ هایی هستند که هرچند در مقاطعی بروز و ظهور خیره کننده و پرحجمی دارند و به صورت وسیعی در لایه رفتاری و سبک زیستی ظاهر می شوند اما به جهت عدم سنخیت و همگونی با سازه های هویتی هیچ گاه توان نمی یابند که در ذات هویت ایرانی رسوخ کنند، لذا چند صباحی در نقش فرهنگ اجاره ای نمایان شده، بعد از یک فراز و فرود جذّاب فروکش کرده و نهایتاً از ساحت زیست اجتماعی ایرانیان کوچ می نمایند. 🔸معناگرایی، دلدادگی به غیب، مکاشفه با انسان کامل، عدالت خواهی، استقلال طلبی، تعاون، فتوت، اعتدال و... تعدادی از مؤلفه های ذاتی در هویت فرهنگی انسان ایرانی است که از یکصد سال گذشته در حال هماوردی با الگوهای زیستی و عادت واره های برآمده از فرهنگ مدرن می باشد. جامعه ایرانی برخلاف قاطبه ملل دیگر به جهت تقویم و تحکیم ذات هویتی خویش موفق شده است در اثر مراوده با فرهنگ زیستی مدرن ضمن پذیرش برخی جلوه های ظاهری در لایه های موقت و پیرامونی خود، در بلندمدت عمده شیوه های هنجاری مدرن را در هاضمه نظام ارزشی خود مضمحل کرده و نورانیت باطنی خود را بر کالبد آن مسخّر نماید. 🔹اما جریان توسعه گرا به همراه نوعی مقاومت در برابر این فهم، تلاش می نماید با تصویرسازی و بازنمایی نمودهایی از این خرده فرهنگ های پیرامونی در جامعه و نادیده انگاشتن ذات هویت فرهنگی، غلبه سبک زیستی مدرن و زوال سنت ها و باورهای دینی را نتیجه بگیرد غافل از این که این پروژه در شاکله خود شدیداً متناقض و خودستیز است. چرا؟ علت مستقیماً به انگیزه شناسی تعقیب کنندگان این پروژه و شهودشان از جامعه ایران بازمی گردد. ادامه 🔽🔽 👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a