📍الزامات ظهور دوباره ایران به مثابه یک «ابرقدرت» در جهان فرهنگی 🖋اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی «تسلیم فرهنگی» در برابر فرهنگ‌های مهاجم و قدرت‌های خارجی، نه تنها نزد ایرانیان نشانه «بی‌خردی»، بلکه گناهی نابخشودنی شناخته می‌شود. در دوره‌های مختلف تاریخ، وقتی حکومت‌های بیگانه به مام وطن هجوم می‌آوردند، هیچ فرهنگ بیگانه‌ای، قدرت تجزیه و توان فروپاشی فرهنگ ایران اسلامی را نیافت، بلکه خود، جذب و هضم ایران و اسلام شد. با این همه، برخی نیروهای فکری، به رغم این آگاهی تاریخی ملت ما از سرنوشت بیگانه‌گرایی و تسلیم‌اندیشی، به تقدیس فرهنگ‌های مهاجم یا ترویج عناصر آن پرداخته‌اند و حتی برای ترغیب دیگران به پذیرش نظریه تسلیم، استدلال‌ها و استنتاج‌های بسیاری را نیز ساخته‌اند و القا کرده‌اند. ۱- دوگانه تسلیم‌اندیشی و احیاگری تسلیم‌اندیشی (یا بیگانه‌گرایی) و احیاگری (یا ناب‌اندیشی)، امروزه به عنوان دو قطب مخالف فرهنگی، کارنامه روشنی نزد جامعه ایرانی دارند. پیروان نظریه «تسلیم فرهنگی» به رغم آنکه وانمود می‌کنند در سودای تازه‌اندیشی و نخبه‌پروری و فرهنگ‌آفرینی هستند، هیچ ایده مترقی و طرح کاربردی برای تحول، سیاستگذاری و اجرا ندارند، جز اینکه نظریه‌های منسوخ نیم قرن قبل را توصیه و تجویز کنند؛ نظریه‌هایی بر پایه «مدرنیزاسیون» و «غربی‌سازی» برای همه عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که حتی اروپایی‌ها نیز مضرات و معایب آن را مدت‌هاست دریافته‌اند و به دنبال راه خروج از این روند ویرانگر هستند، اما در ایران، هنوز و همچنان برخی گروه‌ها و جریان‌ها، می‌خواهند این «خودویرانگری فرهنگی» را به عنوان ایده‌ای نو به مخاطبان القا کنند و بفروشند! این ساده‌ترین و البته بدترین ایده‌ای است که یک متفکر یا کنشگر فرهنگی می‌تواند به جامعه تزریق کند، چرا که مانند یک «بسته آماده» ظاهری فریبنده دارد، اما از درون، حامل مصایب فرهنگی بسیار و دچار عقب‌افتادگی تاریخی است. در مقابل تسلیم‌اندیشان که نه هویت دارند و نه تاریخ، احیاگران از تاریخی بلند، هویتی تاریخی، منظومه معرفتی، ادبیات منعطف و نظریه منسجم برخوردارند. من چندی پیش، با صورتبندی آرای امام خمینی، امام خامنه‌ای و دیدگاه‌های شهید مطهری، این کلان نظریه را با عنوان «احیای اصل اصالت فرهنگ» طرح کردم؛ مبنی بر اینکه فرهنگ، در عرض سایر نظام‌های دیگر، مانند سیاست و اقتصاد قرار ندارد، بلکه در طول آنها و در رأس هرم طبقه‌بندی می‌شود، چون به مثابه روح و هویت یک جامعه، به «سامان اجتماعی» شکل می‌دهد. ۲- بیگانه‌گرایی و نخبه‌کشی: دو لبه یک تیغ به همین جهت، احیاگران بیش از هر چیز متکی به «تفکر فرهنگی» و متفکران آن هستند و در عین حال، می‌دانند که هیچ عصر بالنده‌ای، بدون چالش پدید نیامده و هیچ تحول تمدنی‌ای بدون مقاومت به سرانجام نرسیده است. بنابراین، بدون آنکه مانند تسلیم‌اندیشان دچار «عقب‌افتادگی تاریخی» یا «جمود مدرن» شوند، حرکت رو به جلوی خود را برای نوزایی تمدنی پیش می‌برند. در تحلیل این آرایش کلان فرهنگی، باید آگاه بود که «نخبه‌کشی» صرفاً کار تسلیم‌اندیشان و بیگانه‌گرایان است؛ چرا که حامیان غربی‌سازی در حوزه عمومی فرهنگ، فقط قائل به ترجمه، اقتباس و گرته‌برداری هستند و اساساً به پرسش کشیدن مشهورات فرهنگ غربی و اندیشیدن پیرامون آنها را برنمی‌تابند و آن معیارها و مقیاس‌ها را وحی منزل فرض می‌کنند. غلبه این روحیه که بازتولید نوعی «اخباری‌گری مدرن» و «اشعری‌گری جدید» است، بزرگترین دشمن فرهنگ‌سازی و بدترین آفت‌ برای قدرت فکر و فرهنگ به شمار می‌رود. به همین سبب، تسلیم‌اندیشی و نخبه‌کشی امروزه نه تنها به دو مفهوم مترادف با یکدیگر، بلکه به دو لبه یک تیغ علیه فرهنگ و فکر تبدیل شده‌اند. ادامه 🔽🔽 ❖ کانال 👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a