مهمان نوازی عرب‌ها را که دیدم تمام وجودم شد حقارت و احساس کوچکی. چطور زائرانت را در آغوش می‌کشیدند ودست‌هایشان را می‌گرفتند و با التماس به خانه می‌بردند و هر چه داشتند را سر سفرۀ‌ کرم خویش می‌گذاشتند و بی‌منت تقدیم زائرانت می‌کردند. اینها با آباء و اجدادشان با هم در مهمان نوازی به گرد پای تو هم نمی‌رسند. برای همین هم بود که وقتی پا به کربلا گذاشتم بی فاصله احساس کردم سرم را به آغوش چسبانده‌ای و گرمای لب‌هایت را روی پیشانی‌ام احساس کردم. حسین در همۀ حرم پخش بود. با چشم کور هم می‌شد دید که چطور دانه دانۀ زائرهایت را به آغوش می‌کشی و سر سفرۀ‌ کرمت می‌نشانی. @JanatQom