😍 😍 قرار بر این بود که اولین برنامه صبحگاه رو بچه های دهلران اجرا کنن . منم سری به تقویم زدم تا مناسبت های اون روز رو چک کنم. اون روزمصادف بود با شهادت دکتر چمران; یکی از اسوه های تشکیلاتی! تصمیم گرفتم یه خاطره از ایشون رو واسه بچها بخونم،،، « کم کم همه بچها شده بودند مثل خود دکتر. لباس پوشیدنشان،سلاح دست گرفتنشان،حرف زدنشان! بعضی ها هم ریش شان را کوتاه نمیکردند تا بیشتر شبیه دکتر بشوند. بعدا که پخش شدیم جاهای مختلفی ، بچه ها را از روی همین چیز ها میشد پیدا کرد،،،«اسوه تشکیلاتی ،شهید دکتر مصطفی چمران» با پایان معرفی اسوه تشکیلاتی در برنامه صبحگاه،سلول های مغزم سراسیمه به دنبال یک واژه بودن! " اسوه تشکیلاتی" اونقدری که کنجکاوانه به اطرافم نگاه میکردم تا واسه خودم یه الگوی خوب پیدا کنم. نگاهم به فرمانده افتاد! با خودم گفتم: کی بهتر از فرمانده؟ مگه شهید چمران هم یه فرمانده نبود؟از اون لحظه تصمیم گرفتم روی رفتار ها و خصوصیت های فرمانده زوم کنم که یهویی فکرم رفت جای دیگه...خب منم قراره فرمانده بشم!نکنه فراموش کنم که چشم بقیه به رفتار های منه! منم قراره یه اسوه تشکیلاتی واسه دوستام باشم! این موضوع رو توی قسمت بایگانی مغزم گذاشتم تا بعدا بهش فکر کنم. آخه اول باید خودم یه اسوه پیدا میکردم! یه روز که ژتون های ناهار رو فراموش کرده بودم و حسابی هم گرسنه بودم،با ابروهای گره خورده رفتم تا ژتون هارو از توی کیفم بردارم . وقتی برگشتم دیدم همه دارن ناهار میخورن و فقط من موندم. ای تنبل خانوم! همونطور که داشتم خودم رو سرزنش میکردم یهو چشمم افتاد به فرمانده! اونم هنوز ناهارش رو نگرفته بود! توی دلم خندیدم و گفتم: فرمانده هم حتما ژتون هاشو فراموش کرده(با اینکه میدونستم فرمانده نیازی به تحویل دادن ژتون نداره) توی وعده های غذایی بعدی باز هم این رفتار تکرار شد!! نه دیگه...من نبودم! فرمانده بود! بازم آخر همه غذاشو برداشت...بعد از چند لحظه چشمام رو بستم و گفتم واااایـــی...دختر تو کجایی!! مگه اسوه نمی خواستی؟ اسوه ای که تا خیال بقیه آسوده نباشه،آروم نمیگیره!ترجیح دادن بقیه به خودت یعنی چی؟ فرمانده ای که حتی توی کوچکترین کارهاش این موضوع رو در نظر داره ، حتما توی عرصه های دیگه فداکاری های بزرگتر از اینارو انجام میده! شاید باورتون نشه...اما منم روز های بعد ، آخر همه غذام رو می گرفتم تا کمی شبیه فرمانده باشم!خودم رو به چشم بچه های دکتر می دیدم...بچه هایی که از شهید چمران توی تمام رفتارهاشون تقلید میکردن.... این یکی از بزرگترین درس هایی بود که تاحالا گرفته بودم و سعی میکنم که بتونم اون رو به بقیه هم یاد بدم. خسته نباشی فرمانده! 🔻 فائزه جابری فرمانده واحدمقاومت خدیجه کبری(س) دهلران @bdilam