📜 כ״ד – قسمت ۲۴: «معاویه، یهود و بذر فاجعهی عاشورا»
🎞
پرده اول
🔸دمشق، سال ۴۱ هجری قمری. شبِ شام، مثل همیشه پر از بوی تزویر و نقره و نالهٔ یتیمها بود. در قصر سبز، چراغها روشن بودن و سایهها روی دیوارها میرقصیدن. معاویه، حالا دیگه به ظاهر تنها فرمانروای جهان اسلام بود. علی (ع) رو ترور کرده بودن. حسن بن علی (ع) مجبور به صلح شده بود. و حالا مردی که از روز اول برای قدرت دندون تیز کرده بود، بالاخره رسید به اون تختی که زیرش پُر بود از خون و خیانت.
معاویه از پنجره قصر نگاهی انداخت به آسمون. نیشخندی زد و گفت: «همهش با یه زهر شروع شد... حالا هم که دیگه تموم شد.»
اما اون شب، پایان نبود... بلکه شروع فصلی تازه بود؛ فصلی که خون علی (ع) رو بسترش بود و دسیسه یهود ریشهش.
کنار تخت معاویه، مردانی ایستاده بودن با ریشهای بلند و کلاههای یهودیشکل. کعبالاحبار، تازهمسلمانِ همیشه مشکوک، با تکیه به عصاش آروم در گوش معاویه زمزمه کرد:
«یا امیر! حالا وقتشه روایتهایی بسازیم که خلافتتون رو الهی نشون بده. مردم شام که سوال نمیپرسن، فقط حدیث میخوان.»
وهب بن منبه، یه نفوذی یهودی دیگه هم، تو گوشه دیگهای از اتاق مشغول نوشتن بود. ابوهریره، که حالا بیشتر از سه هزار حدیث به اسمش ثبت شده بود، نیشش تا بناگوش باز بود. بالاخره کاسهاش پر شده بود.
این جماعت، استاد همونایی هستن که امروزه تو هالیوود، نیویورکتایمز و صندوق بینالمللی پول نشستن و با همون تاکتیکها، فقط با کتوشلوار و عطر فرانسوی، دین و خونِ مردم رو میزنن.
🔸یهودیها از زمان فتح شام بازار رو دستشون گرفته بودن. تجارت زیتون و گندم و اسلحه تو دستشون بود. ضرب سکهها زیر نظر سرجون رومی انجام میشد، ولی سود نهایی میرفت تو حساب تجار یهود!
وقتی معاویه خواست بنیامیه رو تثبیت کنه، رفت سراغ همون فرمولی که قرنهاست یهود بلده:
پول + رسانه + حدیث (روایت) ساختگی.
👈 تو جلسهای مخفی با بازرگانان یهود دمشق، معاویه با اون صدای تودماغی معروفش گفت:
«تا وقتی پولهاتون پشت منه، علی و خاندانش هیچکاری نمیتونن بکنن.»
اونا هم گفتن: «تا وقتی خلافت از مسیر علی (ع) بیرونه، ما هستیم. ولی اگه روزی حسین (ع) پاشو بذاره تو کوفه، باید آماده باشیم برای قتلگاه...»
یهودیها، مثل همیشه، حسابشده کار میکردن چون بالاخره قرن ها بود کودتا و پيغمبر کشی کرده بو ن و حسابی تجربه داشتن. بر اساس گزارشهای تاریخی، معاویه سال ۴۱ هجری حدود دویست هزار دینار طلا (یعنی چیزی معادل حدود ۲۵ تُن طلا) رو برای تطمیع فرماندهان کوفه هزینه کرد.
این یعنی حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان امروز!
🔺یکی از دریافتکنندهها، عبیدالله بن عباس بود فرمانده لشکر امام حسن علیه السلام. همین که سکههای معاویه رو دید، بیخیال امام حسن (ع) شد و شبونه پرید تو اردوگاه معاویه. سپاه امام حسن که صبح بیدار شد، دید فرماندهش نیست؛ مثل یه لشکر بیسر شدن.
همین خیانتها باعث شد امام حسن علیه السلام مجبور به صلح شه و جام زهر بنوشن. ولی اون صلح، بهقول خود امام، «صلحی نبود که باید... بلکه صبری بود از جنس کوه.»😔
تو اون روزا، کعبالاحبار و وهب و امثالشون، با جعل روایتهایی مثل:
«هرکی بر حاکم خروج کنه، از اهل جهنمه!»
یا
«خلافت معاویه، از مشیّت خداست!»
ذهن مردم رو بیحس و خواب کرده بودن.
و در شام، در مساجد پرزرقوبرق، منبریها حدیث میخوندن و صداشون میلرزید از عظمت "یزید"ی که هنوز نیومده بود ولی قرار بود سکاندار فاجعه بشه.
🔸 معاویه، همونقدر که سیاستمدار بود، بازیگر هم بود. یه روز قرآن رو بالا میبرد، یه روز خطبه میخوند، ولی پشتپرده تو بازار اسلحه با یهودیها چونه میزد برای خرید شمشیر و زره و سپر.
✴ و درست همون موقع بود که در دل شب، کنار قصر سبز دمشق، پسری از دل شب به دنیا اومد؛ اسمش یزید بود!
پسری که با ژن پدرش، نطفهاش با شراب و طبل و طلا بسته شده بود. و قراره بود ادامهی راه پدر باشه؛ راهی که به عاشورا ختم میشد.
ادامه در پست بعدی 👇
#تاریخ_یهود
#یهود_شناسی
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba