📜 כ״ה قسمت ۲۵: نفوذ یهود در عصر بنی‌عباس و فتنه‌ی ترجمه‌ها 🔸باد داغ دجله خاک تاریخ رو از روی دیوارای بغداد بلند می‌کرد. بازارا شلوغ بود؛ همهمه‌ی صرافا، بوی ادویه و صدای قلم کاتب‌ها توی هم می‌پیچید. سال ۱۳۶ هجری بود و منصور دوانیقی تازه محکم روی تخت نشسته بود. اون خوب می‌دونست دیگه دوران شمشیر گذشته؛ اگه بخواد حکومتش بمونه، باید مغزها رو فتح کنه. واسه همین، رفت سراغ «قلم و کتاب». 🔗عباسی‌ها شعارشون خون‌خواهی اهل‌بیت بود، ولی وقتی قدرت رو گرفتن، خیلی زود دستشون تو دست کسایی رفت که اصلاً دلسوز اهل‌بیت نبودن؛ زرتشتی‌های تازه‌مسلمان، صرافای یهودی، و مترجم‌های نسطوری و سریانی که پشت پرده مشغول تغییر ذائقه‌ی فکری مسلمان‌ها بودن. 📍تو همین روزا، یه خاندان مرموز و تأثیرگذار به اسم «برمکیان» از راه رسیدن. اجدادشون موبدان بزرگ زرتشتی بلخ بودن و حالا ادعای مسلمونی داشتن. برمکی‌ها خیلی زود شدن مغز متفکر خلافت. یحیی برمکی و بعدش پسرش جعفر (وزیر هارون‌الرشید)، به اسم «نهضت ترجمه»، دری رو باز کردن که علوم یونانی، هندی و ایرانی رو بیارن تو دل اسلام. ولی آش اون‌قدر شور شد که حتی خود خلیفه هم دیگه نمی‌دونست داره فلسفه‌ی یونانی می‌خوره یا عرفان یهودی! 📝این وسط، بیت‌الحکمه بغداد شکل گرفت؛ مرکزی به ظاهر علمی، ولی توی باطن، پر از ترجمه‌هایی که از یونانیِ اصیل نبود، بلکه نسخه‌های تحریف‌شده‌ی سریانی بودن که از فیلترهای نسطوری و یهودی عبور کرده بودن. یکی از مهم‌ترین مترجم‌های اون دوران که واقعاً تو همون قرن (دوم و اوایل سوم هجری) فعالیت داشت، «حنین بن اسحاق» بود. حنین مسیحی‌مذهب و عرب‌نژاد بود و تو دستگاه مأمون (۱۹۸ تا ۲۱۸ هجری) به عنوان مترجم فعالیت می‌کرد؛ هر کتابی رو با دستمزدهای کلان به عربی برمی‌گردوند. اما مشکلش فقط پول نبود؛ اون داشت علمی رو وارد ذهن مسلمان‌ها می‌کرد که مخلوطی از فلسفه یونانی، عرفان سریانی و تفکر طبی مسیحی-یهودی بود. 🔺نتیجه‌ی این جریان، به وجود اومدن یه «طبقه‌ی نخبه»😒 بود که عقل‌شون به‌جای قرآن و ولایت، با فلسفه و عرفان یونانی تغذیه می‌شد. ظاهرشون مسلمون بود ولی درونشون پر از تردید و بی‌اعتقادی نسبت به ولایت اهل‌بیت. ادامه در پست بعدی👇 1⃣ 🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇 https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba