ادامه پست قبلی 👆
🔺اتاق هتل «تریوا» در بازل (سوئیس) تابستون ۱۸۹۷ بوی جنگ و باروت آینده میداد. پشت میز چوبی گرد، مردی با ریش مشکی و عینک دایرهای،
تئودور هرتزل، ایستاده بود. کنار دستش ماکس نوردائو، پزشک، روزنامهنگار و فیلسوف یهودی، برگههایی داشت که بالاش نوشته شده بود: «
برنامه بیستساله برای خانه ملی یهود». هرتزل با صدایی لرزان اما پرحرارت گفت: «
ما ملتیم، ولی بیخانهایم. تا پنجاه سال دیگه، اینجا یا تو خاک اجدادیمون، پرچممون رو میزنیم.»
«
خاک اجدادی؟!» مردی از ته سالن پوزخند زد: «
بیشترمون از لهستان و روسیهایم، پدربزرگامون حتی عبری بلد نبودن.» سکوت شد. هرتزل لبخند زد: «
تاریخ رو ما مینویسیم، نه ژنشناسها.» جمع خندید. و
اینطوری کنگره جهانی صهیونیسم اول کلید خورد!
👈اما راه رسیدن به این نقطه، قرنها طراحی داشت. بعد از انقلاب صنعتی، خانوادههای یهودی سرمایهگذاریشون رو فقط به اروپا محدود نکردن. آمریکا قرن ۱۹ تازه داشت جون میگرفت. اما یهودیهای مهاجر، از هامبورگ و ورشو تا نیویورک، خودشونو انداختن وسط اقتصاد آمریکا.
والاستریت شد پایگاه جدید شبکه مالی یهود. راهآهنهای عظیم، نفت تگزاس و پنسیلوانیا، خطوط تلگراف… همه کمکم رفت زیر نفوذ همین شبکهها. حتی خبرگزاری رویترز (۱۸۵۱)، پایهگذار عصر «اطلاعات سریع»، کار یهودیها بود؛ کسی که میتونست خبر رو قبل از همه به بازار بده، میتونست دنیا رو بچرخونه.
🔸قرن نوزدهم پر بود از قراردادهایی که جهان اسلام و شرق رو تکهتکه کرد. «امتیاز تنباکو» در ایران (۱۸۹۰)، امتیاز نفت دارسی (۱۹۰۱)، راهآهن بغداد که آلمان شروع کرد اما با فشار انگلیس و لابی یهودی نیمهکاره موند. اینا فقط قرارداد نبود؛ نقشه بود. نقشهای که میگفت شرق باید خورده بشه، تکهتکه، تا روزی که «پایگاه یهود» تو فلسطین جا بگیره.
سالهای پایانی قرن، رسانهها پر بود از داستان «رنج یهود». پوگرومهای روسیه (۱۸۸۱، ۱۸۹۰) تیتر اول روزنامههای لندن و پاریس بود. درست بود که شورشهایی علیه رباخواری و احتکار شکل گرفته بود، اما غربیها فقط صحنه «یهودی مظلوم» رو نشون دادن. با همین روایت، اولین موج مهاجرت به فلسطین (۱۸۸۲ تا ۱۹۰۳) توجیه شد. زمینها رو با واسطههای عربی، به بهایی ناچیز خریدن، بعد کشاورزان محلی رو بیرون کردن و مزارع اشتراکی (کیبوتص) ساختن.
🔥نیمه اول قرن بیستم اما، دنیا به آتیش کشیده شد. جنگ جهانی اول (۱۹۱۴–۱۹۱۸) نقشه دنیا رو از نو کشید. امپراتوری عثمانی، قلب جهان اسلام، بعد از چهار سال جنگ با انگلیس و فرانسه، تجزیه شد. قرارداد «سایکس–پیکو» (۱۶ مه ۱۹۱۶) مثل قصابها روی نقشه خاورمیانه خط کشید: سوریه و لبنان سهم فرانسه، عراق و فلسطین سهم انگلیس. پشت این توافق، لابیهای مالی یهودی بودن که با وعده پول و رسانه، سیاستمدارهای اروپا رو نرم کردن.
👈و درست وسط این آشوب، نامهای که سرنوشت قرن بعد رو رقم زد: «وعده بالفور». دوم نوامبر ۱۹۱۷، آرتور بالفور، وزیر خارجه بریتانیا، به لرد والتر روچیلد نوشت: «دولت اعلیحضرت با ایجاد خانه ملی برای یهودیان در فلسطین موافق است.» چند خط ساده، اما امضای معاملهای که از سالها قبل تو بانکهای لندن بسته شده بود. انگلیس پول جنگ رو از همین شبکه قرض گرفته بود؛ حالا وقت پرداخت قسط بود: فلسطین.
پشت صحنه جنگ، تجارت اسلحه و اوراق قرضه غوغا میکرد. روچیلدها، باروخها، شيفها، وام میدادن به هر دو طرف جنگ؛ آلمان و انگلیس. قاعدهشون ساده بود: «ما میفروشیم، شما میمیرید، ما سود میکنیم.» همین پولها بعدها خرج مهاجرت سازمانیافته یهود به فلسطین شد. کشتیهای مهاجر، با نامهایی مثل «تئودور هرتزل» یا «اگزیودوس»، سالهای ۱۹۳۰ و ۴۰، صدها یهودی اروپایی رو به سواحل حیفا آوردن، درحالیکه روایت رسمی فقط میگفت: «ملت مظلوم، خانه میخواهد.»
🔸جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹–۱۹۴۵) آخرین ضربه رو زد. ماجرای هولوکاست، با همه زوایای تاریک و اغراقهای رسانهای، شد بزرگترین ابزار روانی برای تأسیس اسرائیل. تا سال ۱۹۴۸، زمین فلسطین با پول روچیلد و سلاح انگلیس، تصرف شد. رسانههای غربی، با همان شبکههای قدیمی، جهان رو قانع کردن: «بعد از قرنها آوارگی، این ملت به خانه برگشته.» ولی واقعیت این بود که بیشتر این مهاجرها نه عبری بلد بودن، نه نسبی به بنیاسرائیل داشتن؛ بیشترشون نسل همون خزریهایی بودن که هزار سال پیش، توی یه قمار سیاسی دین یهود رو انتخاب کرده بودن...
ادامه در قسمت بعدی...
✍نویسنده: سید روحالله حسینی
#تاریخ_یهود
#یهود_شناسی
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba